ضرورت توجه به پیامبر در سبک زندگی و مناسبات اجتماعی
تاریخ: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: 09:11:02


https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/41c5ec36f7dc7b01503f80d11534264c.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1292629eb417d32d4d06d37c9972b3df.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/84b2488ef7bbd87ff45490e86203b529.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f465f69da6c92312814cfe6a796f179e.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1536577c8e30474f10938e6c16a741e9.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/e0d561a803d2b19db9d1d21a2d5e4cfa.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/a0456bb9971b4c4fb889d0cbea5300fc.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f76759aa7d5af412a42d2cf2a058bdbd.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ce516690fd1692d32f60002f0db0964d.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/4c5764165ae2c63edddad6a3475716ab.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/137aef71b8b778dc22a251150d191e07.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ca7159130a9f46d77b2d721a834a4616.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/bbb17b00fae428c0c85fa5a1ae1a2051.gif

logo-samandehi


کد خبر : 78643 || تاریخ : ۱۳۰۲/۰۶/۲۵ ۰۹:۳۲                 دین و اندیشه

شاخصه‌های سبک زندگی نبوی؛

ضرورت توجه به پیامبر در سبک زندگی و مناسبات اجتماعی


مشخص‌ترین چهره بین همه پیام آوران الهی چهره پیامبر اکرم (ص) و اجتماعی‌ترین کتاب مقدس، کتاب الهی قرآن است.


ضرورت توجه به پیامبر در سبک زندگی و مناسبات اجتماعی

به گزارش جامعه ایده آل،  استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور در برنامه گفتگوی ویژه خبری به پرسش ها درباره شاخصه‌های سبک زندگی نبوی پاسخ داد.

مجری: در روز‌های پایانی ماه صفر، در گفتگوی ویژه خبری امشب در شب شهادت حضرت رضا (ع) با آقای حسن رحیم پور ازغدی محقق، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی کشورمان به بررسی موضوع درس‌های امروزی از سبک زندگی نبوی خواهیم پرداخت.

آقای دکتر یکی از ویژگی‌های پیامبرگرامی اسلام مردمی بودن و با مردم زندگی کردن توسط ایشان بوده است، بفرمائید که سرفصل‌های اصلی درس آموز سبک زندگی نبوی به چه شکل بوده است؟
رحیم پور ازغدی استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: وقتی از سبک زندگی پیامبر اکرم (ص) بحث می‌شود توجه داشته باشیم که رهبران بزرگ بشری، پیامبران و کسانی که تاریخ سازی و تمدن سازی کردند امت سازی کردند، تعداد زیادی نبودند، در عین حال تاریخ شفافی از زندگی و سبک زندگی این رهبران بزرگ در دست بشر نیست یعنی شما تا قبل از پیامبر اکرم اگر ملاحظه کنید هیچ کتاب مقدسی در هیچ دینی در شرق و غرب عالم وجود ندارد الان و آن موقع هم نبود که حتی پیروان آن دین همه همزبان بگویند که این کتاب مقدس ما است این‌ها کلمات خدا است عینا، هیچ دینی یعنی نه مسیحیان که آخرین دین قبل از اسلام هستند و یک کتاب مقدس واحدی اجماع نداشتند و آن کتاب انجیل و عهد عتیق هم تورات و این‌ها راجع به سبک زندگی حضرت موسی (ص) و حضرت عیسی (ص) و هیچ اجماعی در آن نیست یعنی نزدیک ۱۵۰ انجیل کتاب مقدس بود هیچ کدام از این‌ها در زمان خود حضرت عیسی (ع) نوشته نشده، همه این‌ها از چند ده سال به بعد نوشته شده اند و بعد از ۴-۵ قرن بعد از حضرت عیسی (ع) کل انجیل‌ها و کتاب‌های مقدس را ریختند دور، چهارتایش را قبول کردند و این چهار تا در موارد متعددی با هم تعارض و تناقض دارد، این آخرین پیامبر قبل از اسلام است یعنی حضرت عیسی (ع)، راجع به سبک زندگی ایشان و شخصیت ایشان هم اجماع که هیچی، سخنان اصلا نزدیک به هم نیست یعنی این قدر در مورد ایشان و سبک زندگی شان انواع افراط و تفریط‌ها، حرف‌های درست و غلط گفته شده که الان معلوم نیست که ایشان انسان بودند یا خدا یعنی راجع به حضرت عیسی، حالا هزاران انبایی که قبل از او آمدند هیچ، آخرینشان که حضرت عیسی (ع) بوده قبل از اسلام، هنوز بحث است که ایشان انسان بوده، خدا بوده، پسر خداست، پیامبر است و بنابراین نه سبک زندگی پیش از پیامبر اکرم (ص) هیچ پیامبری و هیچ رهبر بزرگی نه سبک زندگی شان اجماعی و واضح و مشخص است نه شخصیتشان و نه کتاب مقدسشان، تورات که باز قرن‌ها قبل از حضرت مسیح است، چند بخش از تورات و عهد عتیق قرن‌ها بعد از حضرت موسی نوشته شده آن‌هایی که جلوتر بودند که باز آن‌ها هم زمان حضرت موسی (ع) نبودند مثلا کتاب تورات، کتاب مقدس عهد عتیق، خبر مرگ حضرت موسی (ع) تاریخ است نه وحی و می‌دانید عهد عتیق تقریبا نام بعضی از انبیا را آورده و به همه آن‌ها توهین کرده، راجع به انبیا می‌گوید این پیامبر به آن یکی دروغ گفت، موسی به شعیب تصویری که از آن‌ها درعهد عتیق و تورات می‌آید یعنی یک جا‌هایی کلاه همدیگر را برداشته اند، حضرت لوت مست شده، دخترانش مستش کردند و برهنه دو تا دخترش با پیامبر خدا خوابیدند، حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته، خدا را زمین زده.

 ببینید آخرین کتاب‌های مقدس انبیا، بزرگترین انبیا قبل از پیامبر اکرم (ص) که حضرت موسی و حضرت عیسی (ع) هستند اینها آن چه که الان به نام عهد عتیق و جدید تورات و انجیل و متعلقات و حواشی آن‌ها است پر از ابهام و تناقض است و من وقتی از بعضی بزرگان یهود پرسیدم این در عهد عتیق حرف‌هایی که راجع به انبیا زدند برای چه رهبران ما هستند؟ کار‌هایی کردند که ما مردم معمولی این کار‌ها را نکردیم، چطوراین‌ها رهبران الهی هستند؟ گفت بله خواستند بگویند یعنی حتی اگر آن کار‌ها را هم بکنید باز باب رحمت خدا باز است و می‌توانید باز پیغمبر هم بشوید یعنی دزدی کنید، دروغ بگویید، مست کنید و باز پیغمبر هم بشوی می‌خواست این گونه استفاده کند، حالا قرآن راجع به همان انبیا ببینید تعابیری که قرآن راجع به آن انبیا دارد از همین انبیا در تورات و انجیل و این‌ها گفته شده، حالا تورات و انجیل سرآمد این کتاب‌ها هستند بقیه ادیان و این‌ها تقریبا هیچی از آن‌ها نمانده است مثلا اوستا، وداع‌ها که این‌ها اصلش چه بوده و الان چیست، بهترین حرف‌ها در آن است، خنده دار‌ترین حرف‌ها هم در آن است و کاملا معلوم است که دست در آن برده شده، دستبرد‌های کلان ضمن این که جالب است که هیچ کدام از این‌ها ادعا‌هایی که مسلمانان نسبت به قرآن دارند، راجع به کتاب مقدس خودشان ندارند، ما معتقد هستیم تک تک این آیات کلمات خداوند است که بر پیامبر نازل شده، این‌ها حرف‌های پیامبر نیست که بگوییم ایشان عارفی بوده، با حال عرفانی این جملات را گفته، ولی جمله‌های خوبی است مجازا کلام خدا است، نه حقیقتا کلام خدا است، مسیحیان عقیده ندارند انجیل کلام خدا است، آن‌ها می‌گویند خود مسیح کلام خدا است، خودش وحی است، خود خدا است، پسرش است آمده زمین رفت به صلیب گفت همه گناه‌هایی که شما کردید دیگر با همین صلیب همه اش از بین می‌رود شفاعت مسیح و این عقیده‌ای که ما مسلمانان راجع به قرآن داریم و راجع به تورات و انجیل اصلی که بخشی در همین تورات و انجیل‌های فعلی است، بخشی اش نیست و بخشی هم اضافه شده چیز‌هایی قاطی کرده اند، خود مسیحیان عقیده ندارند انجیل آن عقیده‌ای که ما راجع به قرآن داریم ندارند می‌گویند این‌ها الهامات الهی است به حواریون و کسانی که بعد‌ها این‌ها را نوشتند به این معنا، در مورد تورات هم قرن‌ها بین قطعات مختلف تورات قرن‌ها فاصله تاریخی است و یک بخش‌هایی را خود یهودی‌ها قبول دارند که قطعا جعلی است و یک بخش‌هایی اش را می‌گویند نه، راجع به شخصیت افراد و سبک زندگی شان هم همین طور مثلا جناب زرتشت که، چون در فقه ما زرتشتی‌ها را اهل کتاب می‌دانند یعنی ما معتقد هستیم حضرت زرتشت پیامبر بوده همان طور که حضرت مسیح تحریف شده، هم خودش و هم حرف هایش و همینطور حضرت موسی، از زرتشت هم شده، چون جناب زرتشت قبل از این‌ها بوده و راجع به جناب زرتشت خود منابع زرتشتی می‌گویند ما نمی‌دانیم ایشان دقیقا کی بوده و کجا بوده، بعضی‌ها گفته اند خراسان بوده، بعضی‌ها گفتند آذربایجان بوده، بعضی‌ها گفتند بین النهرین بوده، بعضی‌ها می‌گویند ایشان ۴ هزار سال پیش بوده، بعضی‌ها می‌گویند ۸ هزار سال پیش بوده، بعضی‌ها می‌گویند ۱۲ هزار سال پیش بوده یعنی صحبت چندهزار اختلاف است و لذا مشخص‌ترین چهره بین تمام پیام آوران الهی چهره پیامبر اکرم (ص) است و اجماعی‌ترین کتاب مقدس، کتاب الهی قرآن است و این دقتی که راجع به شخصیت پیامبر اکرم و سبک زندگی و کوچکترین حرکاتشان، طرز راه رفتن، طرز نگاه کردن، طرز حرف زدن، طرز غذا خوردن و طرز خندینشان همه ثبت شده و خیلی جالب است یعنی تنها دینی در عالم که ادعا دارد که اولا همه مذاهب اسلامی این قرآن را قبول دارند، اگر هم نقل شده یک قرآن علی ابن ابی طالب (ع) بوده، آن قرآن خلاف این قرآن نیست، حضرت علی (ع) آیات را می‌فرمودند هر آیه‌ای که نازل میشد پیامبر در ذیل آن آیه به من توضیح می‌دادند، من توضیحات و فرمایشات پیامبر را هم زیر آن آورده ام و بعضی گفته اند ایشان به ترتیب نزول هم آیات را تنظیم کردند منتها، چون خلیفه دوم و سوم این قرآن را برگزیدند و به حضرت علی هم نشان دادند و ایشان هم آن را تائید کردند و گفتند این قرآن با آن قرآن فرقی نمی‌کند، اما آن جا نکات اضافی هم بود، این که بعضی‌ها می‌گویند شیعه معتقد به قرآن دیگری است غیر از این قرآن، چنین عقیده‌ای شیعه ندارد روایات این جوری هم در منابع سنی و هم شیعه است، ولی روایات این‌ها هم تحریف معنوی شده و بعضی هم سندش به هیچ وجه مورد تائید نبوده، اجماع همه مذاهب اسلامی از جمله همه علمای شیعه این است که ما برخلاف مسیحیان که صحبت صد و خورده‌ای انجیل بود بعد شد چهار تا همان را می‌گویند ما نمی‌گوییم این‌ها وحی بر مسیح است ادعایی که ما داریم این‌ها نمی‌گویند می‌گویند خود مسیح وحی است و سایر کتاب‌ها همین طور، اوستا هم مثلا اولا یک بخش کوچکی از اوستا است و خود این هم این ادعا که این‌ها کلمات خدا است نیست اگر هم بخوانید متوجه می‌شوید، در وداع‌ها اگر فرض کنیم جناب بودا هم پیامبر بوده که مربوط به شش هزار یا هشت هزار سال پیش بوده ایشان هم همین طور باز معلوم نیست و این یک نکته، هم راجع به سبک زندگی و شخصیت شناسی پیامبر (ص) و هم راجع به وحی الهی و کتاب مقدس، پیامبر اکرم (ص) می‌دانید برای فیلسوفان فرهنگ و تاریخ می‌گویند تا قبل از اسلام باید به یک معنا گفت بشر ماقبل تاریخ است، چون تاریخ مکتوب، فرهنگ مکتوب خیلی ضعیف بوده در جهان و اصلا نبوده و لذا بیشترین فرهنگ مکتوب از بعد از پیامبر (ص) در دنیا به وجود آمده، چون تا قبل از اسلام نه کاغذ به این معنا و نه چاپ‌های دستی بودند و نه کتابخانه‌های عظیم به این شکل نبوده، محدود بوده مثلا بزرگترین کتابخانه اروپا برای فرانسه برای شاه فرانسه بوده که چندصد جلد کتاب اوراد کلیسا بوده، بعد از پیامبر اکرم که فرهنگ مکتوب احیا می‌شود که آیه‌ای که نازل می‌شود نون و القلم که نازل می‌شود، اولین آیه‌ای که نازل می‌شود، اقرا، بخوان، مفهوم خواندن، نوشتن، فرهنگ مکتوب گره می‌خورد با کلمات خداوند و جنبه هم قداست و هم رشد و تربیت پیدا می‌کند، پیامبر هر آیه‌ای که برایشان نازل می‌شد افرادی که سواد داشتند وخط خوبی داشتند به همه می‌گفتند آیه این است و همه باید یک جور ثبت کنند و به دیگران می‌گفتند حفظ کنید و آن بلایی که سر کتب مقدس قبل آمد سر این نیاید و اگر حضرت علی (ع) و اهل بیت نبودند که ۲۵۰ سال مراقب قرآن هم مفاهیم و هم الفاظش باشند همان بلایی که سر تورات و انجیل آمد سر قرآن هم می‌آمد یا اگر الفاظش را نتوانند معانی اش را تحریف کنند، یزید شود رهبر جهان اسلام و بیاید برای ما قرآن بخواند همان کاری که می‌کردند با قرآن ثابت کند که امام حسین (ع) را باید کشت.
این کاتب وحی داشتند افرادی می‌گفتند زبان‌های مختلف را بیاموزید اگر دشمن حمله می‌کرد جنگی بود و اسیری می‌گرفتند به اسیر می‌گفتند ده نفر از مسلمان‌ها را با سواد کن آزاد می‌شوی برخلاف آن که می‌گوید یا پول بده یا این دیگر برده ما است و می‌خواهیم از او کار بکشیم، بنابراین این شفافیت اصلا بعد از تاریخ اسلام است که برای اولین بار در جهان، کتابخانه‌هایی با یک میلیون، دو میلیون جلد کتاب نه برای این اواخر، مثلا هزار سال پیش، هزار و صد سال پیش در جهان اسلام کتابخانه‌های یک میلیون جلدی است، سیزده نوع کارخانه کاغذسازی که آن موقع هیچ جای دنیا خبری نبوده، غرب و شرق از جهان اسلام، هم کتابخانه، حمام عمومی، بیمارستان، مطالعات نجوم و فضا، گیاه شناسی، جانورشناسی، پزشکی، جراحی، معماری همه این‌ها از جهان اسلام رفته که حالا غم دیگری است که باید وقتی دیگر گفت که تاریخ جعلی برای علم و تمدن نوشتند و هیچ سندی هم ندارد.
اصلا بیشتر کتاب‌های مقدس دیگر قرن‌ها گاهی، دهه‌ها یا سده‌ها بعد از درگذشت رهبرانشان نوشته شده، ولی قرآن زمان خود ایشان با نظارت خود ایشان نوشته شد بدون نقص و در مواردی هم نقل شده در قرآن این تعداد حرف و این تعداد کلمه است و مراقب باشید و چه و چه، این یک نکته و نکته دوم هم شهادت امام حسن مجتبی (ع) طبق یک روایت بود همه رحلت رسول خدا (ص) و هم شب شهادت امام رضا (ع) است ما در مشهد محضر ایشان هستیم من دیدم بهترین نکاتی که در سبک زندگی پیامبر می‌توانم عرض کنم روایت تقریبا مفصلی است در مورد سبک زندگی و سیره شخصی پیامبر (ص) که در سند روایتش آن که از ایشان نقل شده حضرت رضا (ع) هستند یعنی امام رضا (ع) روایت را نقل کردند که پیامبر این گونه بود و نقل می‌کنند با واسطه می‌رسد به امام حسن (ع) یعنی انگار امام رضا (ع) دارند نقل می‌کنند با واسطه از امام حسن (ع) و امام حسن دارند می‌فرمایند پیامبر سبک زندگی شان این گونه بود، لذا این روایت خیلی زیبا است و مناسب همین شب است که شب شهادت و رحلت پیامبر اکرم (ص) و دو فرزند ایشان هستند، من این روایت را از کتاب سیره پیامبر (ص) به روایت امام رضا (ع) دارم می‌خوانم از آقای محمد حکیمی که هم گزینش خوبی کردند از آن روایات و هم ترجمه خوبی کردند، من چند روایت را امشب می‌گویم اگر فردا شب هم توفیقی شد تکمیلش می‌کنم، حدیث اول، امام رضا (ع) نقل می‌کنند از پدرانشان موسی بن جعفر (ع)، امام صادق (ع)، امام باقر (ع)، امام سجاد (ع) و امام سجاد (ع) از امام حسن (ع) عمویشان نقل می‌کنند که عموی ما امام حسن (ع) این توصیفات را در مورد پیامبر (ص) کردند که ایشان هم در نقلی بخشی را خودشان و بخشی را از حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، یعنی یک گزارش قشنگ قطعی شفافی است از بخشی از شخصیت پیامبر (ص)، آن بخش اول وقتی پیامبر (ص) راه می‌رفت نه شل و ول راه می‌رفت و نه شتابزده و غیرعادی، گام هایش را با صلابت و با قدرت بر می‌داشت و بلند، قدم هایش نزدیک نزدیک نبود، بیش از اندازه نبود، تعادل و اعتدال در گام زدن و در عین حال خیلی جدی و محکم متعادل و متواضعانه پیامبر (ص) راه می‌رفتند، از راه رفتن دو چیز در شخصیت پیامبر را همه می‌فهمیدند یکی تواضع و یک وقار، ما معمولا این دو را در تناقض با هم می‌بینیم.

سوال: چطور می‌شود این دو را با هم جمع کرد که در مورد پیامبر (ص) می‌گویند، می‌گویند که ایشان هم خیلی مهربان و متواضع بودند و هم خیلی محکم و با صلابت؟ این در ذهن تناقضی ایجاد می‌کند.
رحیم پور ازغدی: معلوم می‌شود تناقض نیست، ما بلد نیستیم ما می‌خواهیم مثلا خیلی با وقار و با شخصیت باشیم متکبرانه برخورد می‌کنیم فکر می‌کنیم قاطعیت همان تکبر است، پیامبر (ص) قاطع بود، اما متکبر نبوده کاملا متواضع و مودب بودند یعنی هیچ کس احساس نمی‌کرد ایشان خودش را از بقیه بالاتر می‌داند، ولی طوری رفتار می‌کرد همه ایشان را از خودشان بالاتر می‌دیدند او این کار را نمیکرد، آخه ما با ادا و اصول و طرز نگاه‌ها و حرف زدن و راه رفتن جوری می‌گوییم یعنی من از تو مهمتر هستم، پیامبر در حرکاتشان هیچ وقت چنین ارائه‌ای از خودش نمی‌داد، کاملا متواضع و مودب بود، ولی چنان وقار داشتند و شخصیت داشتند که همه هم عاشق ایشان بودند هم از ایشان حساب می‌بردند، یعنی خیلی مهم است که از تو نترسند با تو صمیمی باشند دوست باشند، ولی در عین حال مراقب باشند که شما چه دارید می‌گویید، می‌گوید وقتی پیامبر حرف می‌زدند مردم چنان ساکت می‌شدند مثل این که پرنده روی سرشان است، فرض کنید یک پرنده روی سرتان می‌نشیند تکان نمی‌خورید ساکت می‌شوید که یک وقت این نپرد برود، جوری مردم مجذوب پیامبر بودند، شخصیت، اخلاق، نگاه و زبان ایشان که وقتی ایشان شروع به صحبت می‌کردند چنان سکوت و توجه بود که مثل این که پرنده روی سرشان نشسته باشد، دوستشان داشتند، عاشقشان بودند، ولی از ایشان حساب هم می‌بردند کاملا مودبانه و متواضعانه راه می‌رفتند این نشان می‌دهد ما ۱۰ نوع راه رفتن داریم راه رفتن فقط فیزیک راه رفتن نیست از آن ترس راه رفتن افراد شخصیت و رفتارشان را می‌شود شناخت، مثلاً کسی متکبرانه راه می‌رود و کسی با ترس و تردید راه می‌رود می‌گوییم فلانی راه می‌رود اصلاً معلوم نیست کجا می‌خواهد برود یعنی از طرز راه رفتنش مشخص می‌شود این شخصیت مردد است، محافظه کار است، جسور است، خیلی مهم است طرز لباس پوشیدن و طرز راه رفتن یعنی بعضی‌ها می‌گویند از روی طرز عطسه کردن افراد می‌شود فهمید بعضی‌ها عطسه می‌کنند ساختمان می‌لرزد و بعضی‌ها عطسه می‌کنند هیچکس نمی‌فهمد، باید بپرسی شما الان عطسه کردی از روی عطسه کردن می‌گویند رفتار شناسان می‌فهمند این آدم چه خصوصیات رفتاری دارد قرآن دو سبک راه رفتن را ذکر می‌کند یکی طرز راه رفتن متکبرانه که از طرز راه رفتنش معلوم است اصلاً کسی را آدم حساب نمی‌کند و یا از ترس رفتنش معلوم می‌شود انسان چاپلوسی است یا یک آدم دو شخصیتی است این خیلی مهم است می‌گوید پیامبر از طرز راه رفتنش وقار و تواضع این دو در ترکیب با هم بود کند وقت نمی‌گذراند، تند راه می‌رفت مثل کسی که در سرازیری دارد می‌رود اینکه نمی‌دانم کجا می‌روم و مهم نیست چه وقت می‌رسم، این‌ها نه، نظمش در زندگی پیامبر فوق العاده دقیق بوده و ترکیب این دو شیوه راه رفتن قرآن یک جا می‌فرماید مغرورانه روی زمین راه نرو، خداوند افرادی که متکبر و فخر فروش هستند و خود مرکز بین هستند و اهل توهم و خیالات هستند و خیال می‌کنند مرکز عالم هستند خداوند این گونه افراد را دوست ندارد و از آن طرف می‌فرماید که بندگان خاص خداوند کسانی هستند که روی زمین راه می‌روند متواضعانه راه می‌روند و خودشان را از بقیه بالاتر نمی‌دانند و فروتن هستند ولو این که بالاتر هستند، امام رضا علیه السلام نقل می‌کنند که عموی ما امام حسن علیه السلام البته می‌دانید از امام صادق (ع) به بعد تمام ائمه فرزندان هم امام حسن (ع) هستند و هم امام حسین (ع) تا آنجا امام سجاد (ع) و از آن جا به بعد همه هستند، چون امام صادق علیه السلام از طریق پدر (ع) امام باقر هستند فرزند امام حسین علیه السلام هستند و از طریق مادر نسبشان به محمد بن ابی بکر می‌رسد محمد بن ابی بکر، در واقع خانم ابوبکر می‌دانید ایشان خانم جعفر طیار بود برادر امیرالمومنین (ع) جعفر شهید شد بعد ابوبکر با ایشان ازدواج کرد و بعد که ابوبکر از دنیا رفت مقصود اینکه از این طرف هم نسب می‌رسد به امام حسن علیه السلام، فرزند ابوبکر که شیعه امیرالمومنین و سردار امیرالمومنین بود خانمش هم فرزند از نسل امام حسن علیه السلام بود لذا از امام صادق (ع) به بعد تمام ائمه فرزند امام حسن و امام حسین علیه السلام هستند امام حسن (ع) می‌فرمایند که پیامبر در مورد شکل راه رفتنشان حساس بود، چون راه رفتنشان هم پیام داشت و با راه رفتنشان نشان می‌داد که برای من زمان مهم است و نظم مهم است، قرار گذاشتم جایی با کسی باید سر قرار برسم یعنی تعهد و ... و در عین حال در راه رفتن پیامی که به اطرافت می‌دهی پیام دوستانه و مودبانه باشد در عین حال که الگو است بعد امام رضا علیه السلام حالا شما در بین عرایض من هرجا خواستید نکته‌ای بفرمایید بگویید، من همین روایات را می‌خواهم عرض کنم، مردم هم معمولاً این‌ها را ندیدند و درست هم خیلی بحث نمی‌شود، همه ایام عزاداری‌ها فقط گریه و نوحه و نشان دادن گنبد و حرم و غذای حضرت، همه در این نخ‌ها هستند. حالا یک کلمه این حرف‌ها که امام رضا علیه السلام چه می‌گوید و امام حسن علیه السلام چه می‌گوید و چگونه زندگی کرده‌اند راجع به طرز نگاه کردنشان، امام رضا علیه السلام می‌فرمایند پیامبر اگر در جمعی بود نگاهش را عادلانه تقسیم می‌کرد اینطور نبود که مثلاً به یک طرف مجلس یا یک نفر ۱۰ دقیقه نگاه کند، به یکی دو دقیقه و به یکی هم اصلاً نگاه نکند وقتی یک جمعی هستند معمولاً آدم نگاه به همه نمی‌کند به یک جا‌های خاص مجلس، چون من خودم تدریس می‌کنم و کار می‌کنم همینطور می‌فهمم که چقدر مهم است یک نفر نگاهش را بتواند تقسیم کند. امام رضا (ع) می‌فرمایند امام حسن (ع) فرمودند که رسول خدا اولاً وقتی به یک طرف نگاه می‌کردند خیلی جالب است اصلاً همه از تربیت و اخلاق است، مثلاً ما با کسی داریم صحبت می‌کنیم اگر طرف آدم مهمی باشد خیلی با دقت به او نگاه می‌کنیم، امام رضا (ع) می‌فرماید از امام حسن (ع) که پیامبر هر وقت با کسی صحبت می‌کرد با گوشه چشم و با نگاه کج نگاه نمی‌کرد تماماً رویش را به طرف آن شخص می‌کرد هر کس می‌خواهد باشد هرچی می‌خواهد بگوید تمام چهره و بدنش را با تمام وجود رو می‌کرد به او و احترام می‌گذاشت، یعنی توجه می‌کرد یعنی من دارم با تو به همان دقتی گوش می‌کنم که به او گوش کردم، می‌دانم هنوز چیزی نگفتی، ولی من این احترام را برای تو قائل هستم با تمام بدنش به طرف رو می‌کرد معمولاً ایشان وقتی با کسی کار نداشتند معمولاً پیامبر سرشان پایین بود و به زمین نگاه می‌کردند نگاهشان به زمین خیلی طولانی‌تر و بیشتر بود از نگاهشان به بالا، سرشان را به بالا کمتر می‌گرفتند معمولاً سر پیامبر پایین بود بیشتر نگاه پیامبر، نگاه‌های دقیق، متفکرانه و نگاه‌های به قول ما لیزری و عمیق بود، نگاهی که کجا باید با دقت نگاه کنند خیره نمی‌شدند و دقیق در چشم طرف نگاه نمی‌کردند این‌ها همه حساب و کتاب داشت، چشم را تعریف کردند اینجا که چشم دروازه روح است، اولین رابطه‌های انسانی رابطه از طریق چشم است، نگاه‌هایی که به یکدیگر می‌کنند و ما حدود ۳۰ تا ۴۰ نوع نگاه داریم نگاه ترس، نگاه تهدید، نگاه تحقیر، نگاه توهین، نگاه شهوت، نگاه خشونت، نگاه متکبرانه، حقیرانه این چشم نیست این ابزار نگاه است، آن روح است که دارد نگاه می‌کند و شخصیت افراد از چشم‌هایشان خیلی وقت‌ها پیدا است منظورشان از نگاهشان پیدا است کسی دارد نگاه می‌کند ما می‌فهمیم او می‌خواهد من را عصبانی کند اینطور نگاه می‌کند یا می‌خواهد من را مسخره کند، او مرا دوست دارد یا دارد به من احترام می‌گذارد، نگاه پرسشگرانه است، لذا پیامبر اکرم به مسلمانان آموزش می‌دادند که مراقب باشید نگاه‌هایتان را مدیریت کنید هر نگاه و شیوه نگاه به کسی یا جایی یک معنا دارد غیر از نگاه دیگر مثلا قرآن می‌فرماید اول به مرد‌ها و بعد به زنان می‌گوید نگاه‌های خریدارانه، نگاه‌های جنسی به هم نکنید و خیره نشوید و نگاهتان نگاه انسانی و برادرانه و خواهرانه باشد مگر با همسرت، در روابط گروهی بسیاری رابطه‌ها از طریق نگاه و چشم شروع می‌شود و هم عشق‌ها با نگاه شروع می‌شود و هم نفرت‌ها و جنگ‌ها خیلی چیز‌ها یعنی تقلب با نگاه متقلبان است، تربیت با نگاه پدرانه است، بنابراین پیامبر اکرم نگاه هایشان چند نوع بود و به همه می‌آموختند این سبک نگاه‌ها بد است، نگاه حسودانه، نگاه کینه توزانه و به بعضی از نگاه‌ها می‌گفتند ممنوع است و اینگونه نگاه نکنید نگاه حسودانه و کینه توزانه به هم نکنید و بعضی از نگاه‌ها را می‌فرمودند عبادت است مثلاً پیامبر می‌فرماید زن و شوهر به هم نگاه عاشقانه کنند عبادت است، مثل نماز است، می‌گویند پدر و مادر به فرزندانشان با عشق نگاه کنند عبادت است، اگر بچه‌ها به پدر و مادرشان با احترام نگاه کنند عبادت است، خوب این نگاه‌ها عبادت است نگاه‌هایی هم است که ضد عبادت است حالا راجع به نگاه پیامبر مثلاً پیامبر می‌فرماید نگاه به چهره عالم عبادت است و نگاه به درب خانه‌اش عبادت است برای این که این‌ها مقدمه‌ای است برای اینکه تو رجوع کنی و آگاه شوی و رشد کنی نگاه‌هایی که انسان و فرد و جامعه را رشد می‌دهد یا نگاه‌هایی که آن‌ها را ساقط می‌کند نگاه به برادران و خواهران پیامبر فرمودند به هم نگاه با محبت و عاشقانه کنید، خریدار و فروشنده، پیامبر اکرم می‌فرماید خریدار و فروشنده نگاه دوستانه با هم کنند نه رقیب و دشمن که یکی بخواهد کلاه او را بردارد و دیگری کلاه او را، مالک و مستاجر، خریدار و فروشنده همه چقدر خوب است که ما مسلمان باشیم مسلمانی ما همین عزاداری و زیارت و این‌ها است معمولاً نه همه خیلی‌ها خوب این‌ها هم جزو مسلمانی است، پیامبر می‌گویند امت اسلامی این است که مردم هر کس دیگری را نمی‌شناسد اولاً همه به هم سلام بگویید و در سلام کردن مسابقه بگذارید که حالا راجع به سلام چه تعابیری دارند ایشان و همه به هم نگاه دوستانه و پر محبت کنید امام سجاد می‌فرمایند از نظر من مومن کسی است که صبح که از خانه‌اش بیرون می‌آید هر کسی را می‌بیند بگوید این از من بهتر است.

سوال: آقای دکتر این خیلی اعتماد نمی‌شود؟ این که آدم انگار دارد به همه اعتماد می‌کند؟
رحیم پور ازغدی: نه ساده لوحی، اعتماد که نمی‌خواهی اموالت را دستش بدهی، نگاه مثبت داشته باش تا روشن شود که او بد است، بله در مسائل اجتماعی، سیاسی و در مسائل معاملات و این‌ها باید در عین حال دقیق باشی نه اینکه طرف را دزد و فاسد بدانی اصل را بر این بگذار که آدم درستی است، ولی ساده لوح نباشی که کلاهت را بردارند، چون یک نگاه هم نگاه احمقانه است مثل احمق‌ها نگاه کردن و مثل احمق‌ها گوش کردن، ولی در عین حال بعضی از ما اصل را بر این می‌گذاریم که همه دزد هستند و همه بد هستند همه دروغ می‌گویند و همه قصد بدی دارند و همه علیه ما هستند این هم یک بیماری روانی است این هم که ساده لوح باشی و هر کسی تو را بازی دهد این هم غلط است. در هر دو مورد پیامبر اکرم (ص) هر دو را گفته‌اند و به هر دو توجه می‌دادند که هوشیار باشید، زرنگ باشید، اما بدبین نباشید، منظورشان این است پیامبر می‌گویند شما مثلاً در بازار دارید معامله می‌کنید یک رقابت سیاسی، علمی، می‌کنید رقابت‌هایتان هم انسانی و دوستانه باشد تو رقابت هم دو جور است رقابت سالم و رقابت ناسالم چه در بازار، چه در سیاست، چه در عرصه علم و چه در مسائل هنر

سوال: به نظر شما چرا این نوع نگاه الان در جامعه ما یک مقدار کمرنگ شده است؟ این که حتی آدم نسبت به رقیبش هم نگاه مثبتی داشته باشد و خالی از کینه و خالی از انتقام باشد؟
رحیم پور ازغدی: کمرنگ نشده از اول کمرنگ بوده است در بعضی از خانواده‌ها و افراد بیشتر نشده است، من افراد خیلی خوبی را می‌شناسم خیلی دیده‌ام اینکه همه فکر کنیم همه خراب و بد هستند اینگونه نیست واقعاً آن قدر انسان‌های شریف من می‌بینم در همین زمان خودمان که می‌گویند زمانه بد است و خراب است انقدر آدم‌های خوب هستند و من می‌شناسم که به این‌ها دارند عمل می‌کنند، ما در جامعه خیلی افراد خوب داریم آدم‌های بد هم کم نیستند، زیاد هستند، ولی این که می‌گویند این دوره و زمانه همه خراب هستند و نمی‌شود خوب بود این حرف‌ها را هزار سال پیش هم می‌گفتند جالب است حدیثی دیدم آمدند خدمت امام علیه السلام و امام می‌فرمایند چرا در بازار این کار‌ها را می‌کنید؟ چرا تبلیغات دروغ می‌کنید؟ چرا کالا‌های بد را در بین کالا‌های خوب می‌گذارید؟ این چگونه مسلمانی است؟ گفت آقا شما فکر کردید الان قدیم‌ها است؟ ۱۲۰۰ سال پیش دارد به امام معصوم می‌گوید که آن قدیم‌ها این جوری بوده که اگر دروغ هم نگویی زندگیت می‌گذرد الان این گونه نیست اگر کلاه را برنداری کلاهت را برمی‌دارند ۱۲۰۰ سال پیش طرف به ما می‌گوید که این که می‌گویند دروغ نگویید در بازار برای قدیم‌ها بوده و الان نمی‌شود دروغ نگفت، لذا این حرف‌ها برای الان نیست و همیشه همین را می‌گفتم هزاران سال قبل از آن هم زمان انبیا می‌گفتند این کار را بکن می‌گفتند اینجوری نمی‌شود جدال بین خیر و شر همیشه در تاریخ بوده است، از هابیل و قابیل از همان اول شروع شد و تا آخر هم است این حالت دو قطبی حق و باطل، عدل و ظلم این‌ها تمام نمی‌شود.

سوال: نمی‌شود کاری کرد که این ویژگی‌های مثبت پررنگ‌تر شود؟
رحیم پور ازغدی: چرا، باید تربیت شویم و باید همین حرف‌ها را مدام به هم بگوییم و باید تمرین کنیم خودمان اگر خوب نبودیم سعی کنیم بچه‌هایمان بهتر از ما باشند این‌ها یک شبه درست نمی‌شود الان خیلی از همین حرف‌ها را مردم ما نمی‌دانند اصلاً ما نمی‌دانیم مثلاً همین که پیامبر طرز راه رفتن، طرز نگاه کردن و طرز قضاوت کردنشان چگونه بود، مثلاً نگاه ایشان به حقوق کودک، راجع به زن و دختر چه تعابیری دارند که می‌فرمایند هر کس به زنان اهانت کند، نگاه توهین آمیز و کلمات توهین آمیز در مورد زنان به کار ببرد آدم پستی است و فقط انسان‌هایی با زنان مودب و محترمانه حرف می‌زنند که خودشان انسان‌های شریف و با کرامتی هستند، این حدیث پیامبر اکرم است فرمودند که هر کس در مراقبت، تربیت و تامین دخترش وقت بگذارد زحمت بکشد و هزینه کند پاداشش ۳ برابر تربیت یک پسر است.

سوال: در ۱۴۰۰ سال پیش یک مرد این نگاه مثبت را به زنان داشته است.
رحیم‌پور ازغدی: مرد الهی، پیام خدا را دارد منتقل می‌کند ایشان می‌گوید که من تضمین می‌کنم اگر کسی سه خواهرش را یا سه دختر را دارد تامین می‌کند، تعلیم و تربیت کند زندگیشان به شرط این که توهین به آن‌ها نکند و تحقیر نکند پیامبر فرمود بهشتتان را تضمین می‌کنم به حضرت فاطمه سلام الله فرمودند هر کس به زنان توهین کند ایمان ندارد و آدم پستی است. پیامبر فرمودند که مردانی که علیه زنانشان خشونت نشان می‌دهند، مردی که زنش را کتک می‌زند و به او توهین می‌کند این مرد مطمئن باشد که جهنمی است این‌ها احادیث پیامبر اکرم است. یکی آمد گفت خواهر من زن ایشان است، او سیلی می‌زند به گوش خواهر من، پیامبر او را خواستند و گفتند شما خانومت را کتک می‌زنی؟ گفت نه کتک نمی‌زنم، ولی آنقدر بی‌ادب است و این کار‌ها را می‌کند و هرچه به او می‌گویم درست نمی‌شود بالاخره باید سر جایش بنشیند، پیامبر فرمودند اگر زنت هم زن بد اخلاقی است آن بحث دیگر است، ولی می‌دانی هر سیلی که به زنت می‌زنی ۷۰ سیلی آتشین در جهنم منتظرت است این گونه نیست که، چون زورت بیشتر است و بعد پیامبر فرمودند چگونه همسرانتان را که در آغوش می‌گیرید و هم آغوش می‌شوید، نزدیک‌ترین کسان به شما هستند، چطور دلتان می‌آید می‌زنید. راجع به خشونت علیه زن و راجع به توهین به زن قرآن می‌فرماید اگر کسی به خانمی تهمت جنسی بزند و نتواند شاهد بیاورد باید ۸۰ ضربه شلاق بخورد و این حکم قرآن است، لذا پیامبر اکرم و در مورد دختر یکی گفت دختر به دنیا آوردم دختر که نه پول می‌آورد و نه زور دارد که درست بجنگد و نه بلد است بیل بزند نگاه متریالیستی بود الان هم در این دنیا همین نگاه حاکم است الان هم زن به شرطی احترام دارد که به درد مرد‌ها بخورد آرایش کند، جوان باشد، کشف حجاب کند و برهنه بیرون بیاید این به درد می‌خورد.

سوال: آقای دکتر اگر این نگاه مثبت و مهربانانه که پیامبر نسبت به زنان داشتند به زنان امروز جامعه ما به طور درست برسد مطمئناً آن‌ها دیگر باور نمی‌کنند این ادعا‌های دروغینی را که مطرح می‌کنند که اسلام نگاه منفی به زن دارد یا حقوق زن در اسلام رعایت نمی‌شود، شاید واقعا به خانم‌ها نرسیده که پیامبر به عنوان یک انسان شریف و یک مرد واقعی چقدر نگاهشان نسبت به خانم‌ها توأم با مهربانی و عطوفت بوده است.
رحیم پور ازغدی: شکی که نیست، من یکی از اشکالاتی که داریم به همین رسانه‌های خودمان و هم به منبری‌ها و حوزه‌ها و هم بعضی از انتشارات و صدا و سیما و به خودمان اشکالاتی که داریم این است که راجع به پیامبر و اهل بیت تجلیل می‌کنیم و حرف می‌زنیم و احترام که واجب و لازم هم است، اما حرف‌هایی که آن‌ها زدند به درد امروز، سبک زندگی و ارتباطش با مشکلات امروز را خیلی کم می‌شنوم که بگویند می‌خواهند بگویند پیامبر و اهل بیت خیلی خوب بودند، خوب بله خوب بودند، خوب به ما چه ربطی دارند؟ خوب بودند که الگو بودند الگو را از کجا بفهمیم؟ از همین حرف‌ها دیگر، یعنی این‌ها باید درست منتشر شود و البته سبک گفتن آن هم مهم است. به هر صورت ببینید پیامبر اکرم به مسلمانان آموزش دادند چگونگی نگاه کردن و چگونگی نگاه نکردن یعنی آیین نگریستن یک آیین دارد و یک مکتب اخلاقی و تربیتی است که چه نگاه‌هایی چه معانی دارد و چه کارکردی هر نگاه دارد و این نگاه‌ها راه ارتباطات انسانی است دیدید کسی دارد حرف می‌زند با زبانش می‌گوید قربان صدقه می‌رود، ولی چشمش را نگاه می‌کنی می‌فهمی دارد دروغ می‌گوید یا به عکس، یعنی نگاه، صادق‌ترین زبان است اصلاً بعضی‌ها با چشم‌هایشان حرف می‌زنند یعنی همه ما با چشم حرف می‌زنیم و گاهی هم با چشم گوش می‌کنیم یعنی این طور نیست که حرف‌ها را همه اش را با گوش، گوش کنند حرف‌های اصلی را با چشم گوش می‌کنیم.

سوال: می‌شود در مورد جنبه زندگی اجتماعی پیامبر هم بفرمایید ایشان چقدر نسبت به مشکلات مردم در جامعه حساس بودند و اصلاً مردم شرایط این را داشتند و موقعیتش را داشتند که مردم بروند بنشینند و رودررو با پیامبر مسائل و مشکلاتی که مطمئناً آن دوره هم بوده صحبت کنند؟
رحیم پور ازغدی: بله همین‌ها هم که می‌گویم فردی نیست در رابطه با جامعه است یعنی خود پیامبر تنها که نبوده، طرز راه رفتن و طرز نگاه کردن و طرز حرف زدن همه مناسبات اجتماعی است اینکه پیامبر بیشتر چشمشان را به زمین می‌انداخت و سرشان را به این طرف و آن طرف نمی‌چرخاندند نگاه‌های بی‌جهت و بی‌فایده بیشتر به زمین تا آسمان نگاه کردن این‌ها همه تربیت انسانی است و اینکه در جامعه هر طبقه اجتماعی و اقتصادی حتی قبیله‌ای پیامبر با نگاه‌هایشان افراد را طبقه بندی نمی‌کرد که تو برای من عزیزتر هستی و او برای من خیلی مهم نیست، نه جالب است نقل نمی‌کند اصحاب می‌گویند که پیامبر به همه ما که در جلسه نشسته بودیم به همه مساوی نگاه می‌کردند با اینکه ما می‌دیدیم مساوی نگاه می‌کند، ولی هر کس فکر می‌کرد پیامبر او را از همه بیشتر دوست دارد، می‌گفت نگاه پیامبر به من خیلی مهربانانه بود در حالی که پیامبر با همه همینطور بود البته پیامبر کسانی را که تقوای بیشتر و علم بیشتر داشتند و خدمات بیشتر به جامعه اسلامی می‌کردند به مردم برای آن‌ها احترام بیشتری قائل بودند و به مردم هم می‌گفتند چرا، که خود این هم یک تربیت در آن بود و پیامبر می‌فرمودند نگاهی که هیچ فایده‌ای برای شما ندارد نکنید مگر باید به همه چیز نگاه کنیم؟ می‌فرمودند هر نگاه به هر جایی می‌خواهید بکنید ببینید چه فایده‌ای به نفع تو یا جامعه دارد به لحاظ مادی یا معنوی یکی از مشکلات شما را حل کند اگر هیچ کدام از این‌ها نیست تو در برابر نگاه‌هایت هم مسئول هستی. قرآن می‌فرماید که هم ادراکات حسی تان و هم ادراکات توجهات روحی شما، شما در برابر همه وقت‌هایی که گذاشتید از قوه بینایی، شنوایی، تفکر، احساسات مصرف گردید بعداً باید توضیح داشته باشی که این‌ها را صرف چه چیز کرده‌ای، تو یک فرصت محدودی داشتی که از این عالم می‌روی برای ابد این‌ها را صرف چه کرده‌ای؟ پیامبر نگاه‌هایش هم بی فایده نبود می‌فرمود که مومن هر نگاهی که می‌کند یک اعتبار و یک درسی باید باشد اگر استراحت بود یا تفریح بود خیلی خوب تفریح سالم، من استراحت کردم آن وقت خوابت هم معنی دار است پیامبر هر وقت ساکت بود سکوتش هم یک جور نبود اولاً سکوت پیامبر همیشه متفکرانه بود یعنی اینطور نبود که پیامبر، چون حرف ندارد ساکت شده است، همیشه حرف داشت، ولی اینگونه نبود که هرجا می‌رسید زود شروع به حرف زدن کند، جالب است که در سیره ایشان دارد جز موارد خاص مردم را خبر نمی‌کردند که بیایید پیامبر می‌خواهند صحبت کنند موارد خاصی بود، بقیه‌اش اینطور بود که هرجا می‌رود پیامبر بنشیند تا چند نفر نشسته‌اند پیامبر شروع به صحبت کنند این گونه نبوده پیامبر ساکت بودند تا از ایشان سوال کنند، اگر سوال نمی‌کردند چیزی نمی‌گفتند و بیشتر با رفتارش پیامبر درس می‌داد. فرمودند مومن کسی است که نگاه‌هایش عبرت آموز باشد و چیزی به اندیشه او اضافه کند و سکوتش هم متفکرانه باشد، امام رضا علیه السلام می‌فرمایند پیامبر چند نوع سکوت داشتند هر سکوتشان معنایی داشت و یک سکوتشان تنبیه بود یعنی معلوم بود ناراحت هستند و یک سکوتشان عبادی بود و یک سکوتشان راجع به مسئله‌ای داشتند فکر می‌کردند، خیلی جالب است ما یک سکوت بیشتر نداریم وقتی نمی‌توانیم حرف بزنیم یا مجبور هستیم حرف نزنیم سکوت می‌کنیم، امام رضا علیه السلام می‌فرماید که امام حسن (ع) فرمودند که پیامبر چند نوع سکوت داشتند پیامبر هیچ وقت به چیزی سطحی و ظاهری و الکی نگاه نمی‌کردند یعنی اگر می‌دیدند پیامبر دارد به چیزی نگاه می‌کند معلوم بود ایشان توجه خاصی دارند و به دلیل خاصی است و نگاه ظاهری و سطحی نیست ژرف کاوانه است نگاهت باید برای خودت یا برای جامعه‌ات سودمند باشد چنان که راه رفتنت، چنان که سخن گفتنت و از این قبیل.



کلمات کلیدی


captcha