پایگاه خبری جامعه ایده آل
تاریخ: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: 22:23:38


https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/41c5ec36f7dc7b01503f80d11534264c.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1292629eb417d32d4d06d37c9972b3df.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/84b2488ef7bbd87ff45490e86203b529.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f465f69da6c92312814cfe6a796f179e.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1536577c8e30474f10938e6c16a741e9.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/e0d561a803d2b19db9d1d21a2d5e4cfa.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/a0456bb9971b4c4fb889d0cbea5300fc.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f76759aa7d5af412a42d2cf2a058bdbd.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ce516690fd1692d32f60002f0db0964d.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/4c5764165ae2c63edddad6a3475716ab.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/137aef71b8b778dc22a251150d191e07.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ca7159130a9f46d77b2d721a834a4616.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/31df47a0a36307bb66222066e8d4e005.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/bbb17b00fae428c0c85fa5a1ae1a2051.gif

logo-samandehi
در انتخابات 84 تندروها پاشنه آشیل شدند


کد خبر : 34 || تاریخ : ۱۳۹۴/۱۲/۱۱ ۱۰:۵۶

در انتخابات 84 تندروها پاشنه آشیل شدند



در انتخابات 84 تندروها پاشنه آشیل شدند

به گزارش  شبکه خبری «نامه پرس»؛ این قسمت از برنامه شناسنامه، شناسنامه سیاست‌ورزی را ورق خواهد زد که 58 ساله، اهل مراغه و اوایل دهه 60 نیز از دانشجویان فعال دانشگاه تبریز بوده است. از جهاد سازندگی تا انرژی اتمی تا صنعت و همچنین تا استانداری یک استان مهم و ریاست ورزش کشور در کارنامه‌ وی ثبت شده است. متن زیر شرح گفتگوی محمدحسین رنجبران، مجری و سردبیر برنامه شناسنامه با "محسن مهرعلیزاده" است.

مجری: ممنونم که وقت دادید.

مهرعلیزاده: من هم خدمت شما و مردم عزیز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که در رابطه با هر سؤالی که دارید در خدمت باشم.

*کاندیدای وزارت ورزش و شهرداری تهران بودم

مجری: آقای دکتر تازه‌ترین اخباری که از شما رصد می‌کردیم درباره وزارت ورزش بود. که حرف و حدیث بود که به شما پیشنهاد دادند و جز کاندیدا بودید. البته اشخاص دیگری معرفی شدند. همه ماجرا در حد حرف و حدیث و شایعه بود یا با شما صحبت جدی هم شده بود؟

مهرعلیزاده: صحبت جدی خیر، اما عده‌ای که افرادی را کاندیدا می‌کردند در لیست کاندیدا در مقاطع مختلف اسم بنده هم بود اما درباره این‌که صحبت جدی باشد نخیر.

مجری: پس صحبت جدی نبوده است؟

مهرعلیزاده: نخیر

مجری: یک حرف‌های ضعیف‌تری برای شهرداری تهران هم، زده ‌می‌شد و هم می‌شود. چه قدر این حرف‌ها جدی بوده است؟ و اصلا هم‌فکرها و هم‌جناح‌های شما در شورای شهر چنین صحبت‌هایی کرده بودند؟

مهرعلیزاده: بله صحبت کرده بودند. می‌شود را بنده نمی‌دانم. شما می‌فرمایید. اما بله صحبت‌هایی شده بود و مشخصا روی برنامه‌ها و چگونگی کار هم صحبت شده بود.

مجری: برنامه هم از شما گرفتند؟

مهرعلیزاده: بله، برنامه هم گرفتند و صحبتی هم شد اما منتهی بعدا دو نفر بودند در حقیقت دوتا محسن‌ها بودند که بعدا یکی از محسن‌ها انتخاب شد.

مجری: آقای محسن هاشمی. دوست دارید اگر پیشنهادی به شما دادند جز دولت یازدهم باشید؟ آیا می‌پذیرید؟

مهرعلیزاده: بحث دوست داشتن نیست. کار کردن تا زمانی که سنمان اجازه ‌می‌دهد و تا زمانی که توان لازم و انرژی لازم را داریم وظیفه‌مان است. من هیچ وقت و در هیچ کاری نه نگفته‌ام و با جدیت هم کار می‌کنم.

*پذیرش پیشنهاد کاری از دولت یازدهم شرط دارد

مجری: مثلا اگر دولت یازدهم پیشنهاد کاری به شما بدهد باید در سطح خاصی باشد که بپذیرید؟

مهرعلیزاده: نه، البته درنظر باید داشت که در مقایسه با وقتی که خودم می‌توانم پرکنم آن کار باید ارزش بیشتری داشته باشد. به هرحال بعد از سی واندی تجربه کار باید نوع کاری باشد که آدم بتواند احساس کند کاملا ارضا کننده است و می‌تواند در حین آن کار خدمتی را انجام دهد وگرنه خدا را شکر وقتم به اندازه کافی بسیار پر است و به هر حال بنده هم مقایسه می‌کنم.

مجری: الان با کدام یک از این دولتمردان رابطه‌ خیلی نزدیکی دارید؟

مهرعلیزاده: ما تقریبا با همه آن‌ها همکار و همراه و دوست بوده و ارتباط داشته و داریم. من تعریف خیلی نزدیک را نمی‌دانم.

مجری: با کدامشان بیشتر دوست هستید؟

مهرعلیزاده: فکر می‌کنم که به هرکدامشان زنگ بزنم و احوالپرسی بکنم امکان احوالپرسی و رفاقت و دوستی هست.

مجری: مشاوره هم تا حالا از شما گرفته‌اند؟

مهرعلیزاده: به شکل رسمی خیر، اما به صورت دوستانه وقتی تماسی داریم و یا در محافلی همدیگر را می‌بینیم بالاخره صحبتی می‌کنیم و مصلحت و مشورتی می‌کنند.

مجری: شما برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 هم بحثتان مطرح بود. اتفاقا خواندم که خیلی هم این موضوع داغ شد و حتی جز سه گزینه اصلی اصلاح‌طلبان بودید. یک نیمچه ستاد و حرکت مقدماتی هم انجام دادید و بعد منصرف شدید. چه کسانی برای ورودتان تشویقتان کردند و چه کسانی منصرفتان نمودند.

مهرعلیزاده: قطعا شما به یک نقطه‌ای می‌رسید که ان‌شالله کاندید رئیس جمهوری شوید و آن موقع متوجه می‌شوید که...

مجری: خدانکند.

*تصمیم گرفتم به نفع عارف کنار بکشم

مهرعلیزاده: آن زمان متوجه خواهید شد که خیلی مهم نیست چه کسی تشویقتان کرده است، مهم این است که با توجه به این که من سابقه کاندیداتوری در سال 84داشتم و نسبت به ریز رأی آن زمان احساس کردم که مردم استقبال خوبی داشتند، مخصوصا در سه استان با فاصله بسیار زیادی از نفر دوم من نفر اول این 3 استان بودم و در تهران نیز در برخی مناطق رأی خیلی خوبی داشتم بنابراین به نظرم رسید که اگر فرصت خدمت فراهم شود این توانایی را خواهم داشت که این خدمت را انجام بدهم و با دوستان هم مشورت کردیم و بیشتر هم به جای این‌که با افرادی که حزبی، خطی و گروهی هستند مشورت کنیم بیشتر در جنبه‌های عملیاتی، اجرایی، کاری و مصلحت حول نظام و مصلحت خود بنده مشورت کردیم. در مجموع در جناح اصلاح طلب‌ها در رابطه با بحث‌هایی که در رابطه با حمایت از کاندیداها می‌شد نهایتا همان طور که شما فرمودید آن زمان سه نفر در پایان مطرح شدند که یکی از آن سه نفر هم من بودم.

مجری: بعد چه کسی با شما صحبت کرد که به نفع آقای عارف کنار بروید؟

مهرعلیزاده: هیچ کس با من این صحبت مشخص را نکرد من خودم تصمیم گرفتم. به روزهای آخر که رسید و دو سه روز مانده بود به اخرین مهلت ثبت‌نام در آن روزها به لحاظ آن روشی که برای انتخاب کاندیدای نهایی پیش گرفته شده بود و عملا آن روش نیز به نقطه مشخصی نرسید به این نتیجه رسیدند که هر کس براساس آن‌چه که خودش فکر می‌کند تصمیم بگیرد و برود ثبت نام کند. تقریبا می‌توانم بگویم که نظر این بود که آن سه نفر که مطرح بودند ثبت نام کنند اما من به این خاطر که تجربه سال 84 را داشتم و می‌دانستم که ثبت‌نام سه نفر هم‌فکر احتمالا به تضعیف هر سه می‌انجامد و در پایان نیز بعد از صرف کردن هزینه و وقت بایستی یک نفر کنار می‌رفت برای همین فکر کردم که بهتر است بنده کناره‌گیری کنم و مطرح نباشم.

مجری: اشاره کردید به سال 84، که شما یکی از شش نامزدی بودید که برای انتخابات وارد شدید از خودتان نقل شده است که رئیس جمهور وقت خیلی شما را برای ورود به عرصه انتخابات 84 تشویق می‌کرد. چرا این قدر اصرار بود؟ آیا قرار بود که در عرصه انتخابات کار خاصی یا نقش خاصی را انجام دهید؟

*خاتمی مرا برای کاندیداتوری ریاست جمهوری سال 84 تشویق کرد/توان رقابت با هاشمی رفسنجانی را داشتم

مهرعلیزاده: من در خاطرم نیست که کلمه خیلی را به کار برده باشم ولی در مصاحبه‌های مختلف پرسیدند که رئیس جمهور با این اقدام شما موافق بودند یا مخالف؟ گفتم بله، ایشان موافق بودند و تشویق هم می‌کردند. طبیعتا رئیس جمهور وقت از این که یک معاونش ادامه دهنده راهش باشد استقبال می‌کردند و از طرفی روی بنده و عملکردم در استان خراسان یا در معاونت بنده با خودشان در ورزش مقایسه می‌کردند و به طور قطع حداقل رد نمی‌کردند و تشویق هم می‌کردند اما این به معنای داشتن گرایش از سوی ایشان در مقایسه با سایر کاندیدها نبود بلکه نشان دادن اقبال و علاقه‌شان به این کار و یا لااقل رد نکردن این اقدام توسط ایشان بود. من از جانب ایشان نمی‌توانم بگویم ولی فکر می‌کنم با توجه به این‌که 8 سال جناب آقای خاتمی کار و فعالیت کرده بودند و در دوران اصلاحات ایشان و همراهانشان زحمات بسیار زیادی در دولت کشیده بودند طبعا نسبت به فردی که درک لازم را از خط مشی ایشان و از خط مشی کلی دو دوره دولت داشته باشد اقبال نشان می‌دادند. از طرفی یکی از نقیصه‌هایی که در آن دو دوره و دوره‌های قبل و بعد هم وجود داشته بحث معیشت و اقتصاد مردم و پرداختن به رفاه مردم و اشتغال جوانان بوده است شاید احساس می‌کرد که به شکل عملیاتی و اجرایی این کارها را بلد هستم به ویژه این که هم در بحث اقتصادی تجربیاتی دارم و هم تا اندازه‌ای سواد دانشگاهی‌اش را کسب کرده‌ام شاید به همین دلایل بود که فکر می‌کرد که ادامه دهنده آن راه و تکمیل‌کننده این قضییه بنده می‌توانم باشم و به همین خاطر ایشان مشوق بنده بودند.

مجری: آیا شما فکر می‌کردید که بتوانید با رقبای باسابقه‌ای مثل آقای هاشمی رفسنجانی رقابت بکنید؟ با چه تحلیلی به عرصه انتخابات آمدید که شکستشان بدهید؟

مهرعلیزاده: بله، فکر می‌کردم که می‌توانیم رقابت کنیم کما این که شما سابقه را دیدید. در آن موقع تحلیلی بود که با توجه به فضایی که ایجاد شده و در جامعه در خصوص آقای هاشمی رفسنجانی موجود بود و قبلش نیز در مجلس انتخاباتی که بود و سابقه انتخاباتی که بود به نظر می‌رسید که اولا اگر یک فرد جوان و در حقیقت فرد نسل دومی از بعد انقلاب بیاید مردم استقبال بیشتری می‌کنند و دوما به نظر می‌رسید که اگر یک فرد تحصیل‌کرده دانشگاهی جایگزین شود به احتمال زیاد مردم گرایش بیشتری به کل انتخابات خواهند داشت و به آن کاندیدا هم روی خواهند آورد و حتی واقعا تحلیل شخصی من این بود که اگر کسی در این مشخصات نه با هر لولی و سطحی اما اگر با این مشخصات مطرح شود به احتمال زیاد خواهد توانست رأی بیشتری را از آقای هاشمی بیاورد و به این ترتیب خوب دیدیم هم که نتیجه در مرحله دوم آن انتخابات این‌گونه شد که آقای احمدی‌نژاد که در مقایسه با آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان بسیار بسیار ناشناخته بود رأی آورد. و به این ترتیب نه بنده که افراد دیگری هم که مطرح بودند مثلا آقای معین که شما مثال زدید یا آن زمان آقای قالیباف هم بود و آقای ولایتی هم که کنار کشید و آقای محسن رضایی هم که بودند که کنار کشیدند همه به این امید آمده بودند.

مجری: آقای لاریجانی هم بود

مهرعلیزاده: بله آقای لاریجانی هم بودند که همه به این امید آمده بودند و از لحاظ اشتهاری همه تقریبا در یک سطح بودند با کمی درصد بیشتر و کمتر. آقای معین سابقه دو سه دوره وزارت را داشتند، آقای قالبیاف سابقه نیروی انتظامی را داشتند و قبلش هم که در سپاه بودند.

مجری: یکی از اتفاقاتی که در سال 84 افتاد و من فکر می‌کنم که آخرین‌های از این دست اتفاقات بود این بود که سال 84 صلاحیت شما و آقای معین رد شد و بعد حضرت آقا حکم حکومتی دادند. اصلا پیگیر بودید که چرا مرحله اول صلاحیتتان رد شد؟

مهرعلیزاده: اصلا

مجری: پیگیری نکردید.

مهرعلیزاده: اصلا

مجری: بعد هم به خودتان اعلام نکردند؟

مهرعلیزاده: اصلا. من نه نامه‌ای نوشتم و نه اعتراضی کردم و همان شب ساعت 7، 8 شب بود که اعلام کردند ما آن شب به عنوان این که آخرین شام را داریم (واقعا در ستاد استاندارد غذایمان نان و پنیر بود که می‌خوردیم) یکی از آقایان بانی شد و غذا نیز آوردند و تا ساعت 11، 12 هم خوردیم و بعد هم بسیار راحت آن شب خوابیدیم و بعد از دو روز دیدیم که نه، متوجه نامه جناب آقای حداد عادل به آقا که خدمت آقا رسیده بود و همچنین دستور آقا شدیم و بعد هم دوباره چراغ‌ها را روشن کردیم و مشغول فعالیت شدیم.

مجری: آقای حداد عادل به عنوان رئیس مجلس برای شما و آقای معین خدمت آقا نامه نوشتند. چه حسی داشتید وقتی که حکم حکومتی آقا را شنیدید؟

*رد صلاحیتی که با حکم "مقام معظم رهبری" ملغی شد

مهرعلیزاده: من از این که احقاق حق شده است بسیار خوشحال بودم یعنی در حقیقت من از آن رد صلاحیت راضی نبودم و هرگز خوشحال نبودم زیرا به هیچ وجه این را در حق خودم کار روایی نمی‌دانستم و کار ناروایی از نظر من بود ولی تابع قانون بودم و گفتم به هر دلیلی که این کار را انجام داده‌اند ما یکی از سربازان این کشورهستیم و می‌گویند در این جا نباشید خب ماهم نخواهیم بود.

من با آن نظر موافق نبودم اما از آن تمکین کردم بعد که دیدم بدون این‌که ما صدایمان دربیاید و اعتراضی کنیم یکی وجود دارد که از حق ما دفاع کرده است و این حق را باردیگر برای ما زنده کرد بسیار خوشحال شدیم و کار را شروع کردیم.

مجری: بعد از آن حضرت آقا را ندیدید که صحبتی در‌این‌باره با ایشان کنید؟

مهرعلیزاده: بله. من معمولا برای نماز و مناسب‌های مختلف خدمت ایشان می‌رسم و آن زمان هم خدمتشان که رسیدم از ایشان تشکر کردم و گفتم شما محبت کردید و بدون این که ما مطرح کنیم و بگوییم و بدون هیچ اعلام موضوعی شما آن‌چه که را که ما حق خود می‌دانستیم احقاق حق نمودید.

مجری: آقای دکتر چه طور شد که اصلاح‌طلبان در انتخابات 84 با چند نامزد شرکت کردند؟ آیا با همان تحلیل شما که شاید به افراد قدیمی دیگر خیلی اقبالی نباشد جلو آمدند و شانسشان را امتحان کردند؟ شما خودتان را بیشتر از چه طیف اصلاح‌طلبان می‌دانید؟

*در 24 سالگی تمام کوچه پس کوچه‌های نظام را می‌شناختم/نامزدهای اصلاحات در انتخابات 84 رهبر نداشتند

مهرعلیزاده: من به شکل مستقل وارد شده بودم. نه از حزبی و نه از گروهی بلکه به عنوان فردی به نام محسن مهرعلیزاده و با فرض این‌که از بیست و چهارسالگی در لول مدیریتی نسبتا بالا بودم وارد انتخابات شدم. مثلا در سال 59، بیست و چهار ساله بودم که فرمانده سپاه ناحیه شدم در حقیقت به اصطلاح عامیانه می‌توان گفت که تمام کوچه پس کوچه‌های نظام را می‌شناختیم چون در ساعتش و در سیاست و ابعاد مختلفش بودیم و از طرفی هم تا سطح معاونت رئیس جمهور، عضو هیئت دولت و استاندار استان (آن هم استانی که ده درصد جمعیت کشور و بیست درصد خاک کشور را دارد و تمام مسائل و مشکلاتی که در یک استان می‌تواند وجود داشته باشد در آنجا فراوان بود) قرار گرفته بودم. بنابراین با این تجربیات و با توجه به اعتقادی که به مش کلی دولت اصلاحات داشتم فکر می‌کردم با استفاده از تجربیات و سابقه خودم می‌توانم با تکمیل کردن حلقه مفقوده فعالیت‌های اقتصادی و عمرانی و ایجاد اشتغال این قسمت را نیز تکمیل کنم لذا مصمم شدم که در انتخابات حضور پیدا کنم. بنابراین جلو آمدم و یک گروه هم آقای معین و گروه مشارکت مطرح کرده بودند، آقای کروبی هم خودشان به عنوان فردی که حس می‌کردند این قابلیت را دارند آمده بودند. از گروه‌های مختلف بودند. من فکر می‌کنم که می‌گویید چه طور شد چند تا؟ به این خاطر بود که هر کسی در آن زمان فقط فکر خودش را کرد. بنده کسی بودم که معاون رئیس جمهوری دولت اصلاحات بودم اما به عنوان محسن مهرعلیزاده و با تفکری که عرض کردم و به عنوان این که یک فرزند امامی و یک خط امامی هستم وارد صحنه شدم. آقای کروبی و آقای معین نیز با دیدگاه‌های مربوط به خود وارد عرصه شدند. اقای هاشمی هم که بالاخره وصف خودشان را داشتند. شاید به این دلیل بود که آن سال این موضوع در یک جای واحد مثلا جبهه اصلاحات و به نام فرد بزرگی از اصلاحات هدایت و مدیریت نشد.

مجری: یعنی اگر می‌شد ممکن بود این اتفاق نمی‌افتاد؟

مهرعلیزاده: به احتمال زیاد.

مجری: تفاوت شما در برنامه‌های تبلیغاتی‌تان با نامزدهای دیگر چه بود؟

مهرعلیزاده: من روی مسائل اقتصادی و رفاهی مردم و معیشتی مردم و تکمیل اقدامات رویه دولت اصلاحات با جنبه‌های معیشتی مردم و رفاه و آسانی رفاه مردم تأکید داشتم.

مجری: یعنی در این 8 سال و در رابطه با این شقی که تأکید داشتید یعنی معیشت مردم، کمی کوتاهی شده بود؟

*پرتقال 200 تومانی کجا، سیب زمینی 5 هزارتومانی کجا؟

مهرعلیزاده: در آن 8 سال اتفاقات بسیار خوبی در زمینه اقتصاد افتاده بود. یادتان باشد خودکفایی گندم در آن سال‌ها صورت گرفت. یا درمورد نگه داشتن قیمت‌ها من بعضا مقایسه می‌کنم اصلا عجیب است. شما الان پرتقال و یا سیب را کیلویی 4، 5 هزار تومان می‌خرید تعجب نمی‌کنید من یادم نمی‌رود که بارها و بارها آقای خاتمی تو جلسه به آقای شریعت‌مداری می‌گفتند آقای شریعت‌مداری این چه وضعش است باید پرتقال کیلویی 350 تومان باشد؟ مردم ندارند که بخرند. ایشان هم دفاع می‌کرد می‌گفت آقا 350 تومان نیست حتما در مغازه‌ای بوده، پرتقال 200، 250 تومان است. در شب عید، پرتقال معمولا به اصطلاح جنس گل است. حالا 200، 300، 500 تومان را در نظر بگیرید این قیمت کجا؟ و این که الان سیب زمینی را می‌خرید 5 هزار تومان کجا! انگور در فصلش 10 هزار تومان است.

در زمینه‌های اقتصادی انصافا کار شد اما به هر حال با وجود همه این‌ها آن چیزی که وجود داشت این بود که به لحاظ انباشته شدن یک سری از نیازهای مردم و به لحاظ این که ما در آن سال‌ها جوانان دهه 60 را داشتیم که آن سال‌ها از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند وهمگی جویای کار بودند یک برنامه‌ریزی و نگاه ویژه و یک الویت‌دهی به این کار نیاز بود.

مجری: صحبت‌هایتان را در دو سه جا در تبلیغات انتخاباتی دیدم برایم خیلی جالب بود، بعضی‌هایشان را می‌خوانم که بیشتر توضیح دهید. در تبلیغاتتان در 12 خرداد 84 یک جمله‌ای گفتید با این محتوا که: به خدا نخواهم گذاشت آن‌هایی که دامنشان به آقازاده بودن و آقازاده پروری و سوءاستفاده از بیت‌المال، لذت و شهوات و تفریحات سوئیسی و تجارت‌خانه‌ای آن طرف آب آلوده است خودشان و خانواده‌شان یک بار دیگر بر سرنوشت کشور حاکم شوند. تند گفتید.

مهرعلیزاده: من نخواهم گذاشت. اگر باز هم پیش بیاید بازهم نخواهم گذاشت.

مجری: منظورتان چه کسی بوده است؟

مهرعلیزاده: ببینید به جای این که بگوییم منظورمان که بوده است من از این طرف بگویم، من در خانواده‌ای معمولی متولد شدم الحمدالله این قدر هم خانواده‌مان ضعیف و ناتوان نبود که بگویم یک آدم دست بسته و خدایی ناکرده دچار بعضی از عقده‌ها بارآمده‌ام. نخیر خانواده بسیار خوب و متوسطی داشتم و پدرم نیز بازاری و تاجر بود و در حد معمولی نیز زندگی خیلی خوبی داشتیم ولی فقط روی اعتقادات خودم و روی باورهای دینی‌ خودمان با این خانواده که خانواده‌ای مذهبی و چهارچوب دار بودیم و روی تحصیلات خودم و با کمک‌های خدا و پیگیری‌های خودم به این نقطه رسیدم که در آن لحظه که می‌فرمایید 12 خرداد 84 کاندیدای ریاست جمهوری شدم و فکر می‌کردم و الان هم فکر می‌کنم اگر ما امکان رانت و سوءاستفاده و نه فقط امکان بلکه فرصت‌های این گونه و آدم‌های این‌گونه را از انقلاب دور کنیم انقلاب به اهدافی که حضرت امام و شهدا داشتند خواهند رسید اگر نه، هرچه هم بگوییم تعارف و رودربایستی می‌کنیم و کافی هم هست که یک نقطه و یا یک زاویه یک درجه‌ای در این مسیر انحراف بیفتد تا اخر باز خواهد ماند و همین طور خواهد رفت و کسی هم جلودارش نخواهد بود. من نمی‌خواهم بگویم الان وضعیت چیست ولی امروز صبح داشتم در همین رادیو گوش می‌کردم دیدم که زنگ زدند به جایی، به یکی از شرکت‌هایی که آگهی رسمی می‌دهند برای گرفتن وام. همین اخباری که هست پیک بامدادی ساعت 8 زنگ زده بود به جایی که آقا شما وام می‌گیرید؟ جواب داد بله وام می‌گیریم. گفت با چه بانکی. گفت بانک‌های مختلف، شما بیایید. هزینه‌اش چه قدر می‌شود. این‌ها به چه معناست؟ این‌ها یعنی این که گروه‌هایی رفته‌اند در بانک‌هایی ارتباط‌های ناسالم گرفته‌اند که از آن‌جا وام بگیرند. غیر از این معنای دیگری دارد؟

*پول می‌دهند و دکتر می‌شوند و این یعنی فساد آشکار/برای جمهوری اسلامی پا کوبیدیم

مجری: که وام را بفروشند.

یعنی در حقیقت شما با یک ارتباط ناسالم با فردی که دستش پول است برای آن یک شرکت درست کرده‌اید تازه رویتان هم می‌شود برایش آگهی هم می‌دهید جواب تلفن هم می‌دهید. این خیلی بد است و یک فساد آشکار را دارید در روزنامه آگهی می‌کنید یا دیدید که می‌گویند دکتری تضمینی؟ از شما پول می‌گیرند برای نوشتن تز و دفاع و شما تنها باید پولی بدهید تا برای شما تز بنویسند، دفاع می‌کنند و مدرکتان را دستتان می‌دهند. این‌ها همگی فسادی مبین و آشکار است. ما اصلا تصورش را هم می‌کردیم؟ من به عنوان بچه انقلاب دارم می‌گویم. من در سال 57، 58، قبل از آن در سال 54، 53 حتی از 48 حضرت امام را شناختم. که از سال 48 مقلد ایشان شدم. که آن زمان سن تکلیف داشتم می‌شدم. ما با امام و افکار امام بزرگ شدیم. ما با ایده‌های امام بزرگ شدیم. ما پا کوبیدیم به خاطر جمهوری اسلامی که حضرت امام می‌گفتند. محکم، مشخص و همه چیز چهارچوب داشت. الان باید به نقطه‌ای برسیم که روی دیوار نوشته دکتری تضمینی با شماره تلفن و ...ما چه داریم می‌بینیم این همان انحرافات است.

مجری: از کجا شروع شد آقای دکتر؟ یعنی نقطه آغازش چه زمانی بود؟ از کجا شروع شد که ما الان به اینجا رسیدیم؟

مهرعلیزاده: یعنی زمان؟

مجری: بله زمان. چون از اول انقلاب که واقعا این‌گونه نبودیم ما که با 50، 60 مقام به گفتگو نشسته‌ایم همه می‌گویند که اوایل انقلاب و زمان جنگمان بی‌نظیر است و نمی‌توان مثال زد.

مهرعلیزاده: همه که باهم شروع نمی‌شود فرض کنید مثلا دکتری تضمینی از چهارسال پیش شروع می‍شود، گرفتن وام تضمینی از هر بانکی که دلتان می‌خواهد و آگهی‌اش در روزنامه از یک سال پیش شروع می‍شود. یک موضوع دیگر از ده سال پیش شروع می‌شود. آن موقع که من در سال 84 قسم می‌خوردم که نمی‌گذارم که چنین اتفاقی بیفتد و با تمام وجودم بر روی حرفم می‌ایستم نظرم این بود که باید قوانین طوری باشد که فرصت‌ها و رانت‌ها را نداشته باشد، وقتی که بگذارید رانت در سیستم بماند به هر حال آن کسی که فرصت و رانت را می‌خواهد، طمع می‌کند و به هر شیوه‌ای که شده آن را می‌گیرد، دوم هم این که باید گونه‌ای باشد که وقتی عده‌ای به دنبال این مسائل هستند باید قاطعانه جلویشان را گرفت. باید در حقیقت از این تعارفات و رودربایستی‌ها بیرون بیاییم.

مجری: باز در 15 خرداد همان سال در جمع مردم بیرجند گفتید. برایم خیلی جالب بود. شاید آن زمان که شما نامزد بودید ما خیلی دقت نمی‌کردیم.

مهرعلیزاده: چند سالتان بود آن موقع؟

عده‌ای پیشگامی دارند و می‌گویند ما نباشیم کائنات تعطیل می‌شود/با حضور اختاپوسی آقازاده‌ها اقتصاد به خاک سیاه کشانده شد

مجری: من 84 در ستاد انتخابات کشور بودم، خبرنگار بودم. الان من 36 سال دارم آن زمان هم که تقریبا 9 سال پیش بود/  شما گفتید که "چگونه است عده‌ای که ادعای پیشگامی در انقلاب را دارند و مدعی هستند اگر نباشند، کائنات تعطیل می‌شود، کار را به جایی رسانده‌اند که به خاطر حضور اختاپوستی آقازاده‌شان اقتصاد به خاک سیاه کشانده شود". خیلی تند است و به روی این آقازاده خیلی تأکید کردید. اطلاعاتی داشتید؟ اطلاعات موثقی داشتید یا کلی حرف می‌زدید؟

مهرعلیزاده: کسی که در آن لول کار می‌کند که قطعا بی اطلاع نخواهد بود، مخصوصا کسی که کد می‌شود و کد شده است الان بعد از گذشت 9 سال با تاریخش دقیقا در مسجد بیرجند در 15 خرداد و در فلان جا. قطعا کسی که در این زمینه‌ها صحبت می‌کند حتما یک پایه اطلاعاتی مشخصی خواهد داشت و با تکیه کردن به آن اطلاعات صحبت می‌کند.به ویژه این که من آدمی هستم که هم از بعد شرعی انصافا خیلی رعایت می‌کنم و اگر چیزی را کوچکترین تردید داشته باشم عنوان نمی‌کنم و هم از بعد آماری و این مسائل سعی می‌کنم به عنوان فرد تحصیل‌کرده و دانشگاهی(زیرا الان نیز در دانشگاه تدریس دارم) طوری حرف بزنم که فردا به عنوان آدمی که دارد حرف معنادار می‌زند دانشجو و دیگر افراد اعتماد کنند.

مجری: کد هم داشتید و واقعا هم اذیت می‌شدید.

مهرعلیزاده: نشان می‌داد که عصبانی هم بودم؟

مجری: راستش ما همیشه چهره‌ای با آرامش از شما سراغ داشتیم. همین الان هم که دارم با شما حرف میزنم نمی‌توان فکر کرد که آقای مهرعلیزاده طوری شود که به نقطه جوشی برسد و این‌گونه با حرارت حرف بزنید. در جمع مردم قزوین 19 خرداد گفتید که بهترین سیاست صداقت است اما برخی از آقایان به این موضوع توجه ندارند و می‌کوشند با سیاست تزویر، ارعاب و تطمیع فرصت را از سایرین بگیرند و پیروز میدان باشند. آیا این نشان می‌دهد که رویتان فشار بود که از عرصه انتخابات کنار بروید؟

مهرعلیزاده: نه، بروید کنار نه. اما از روز اول یک شیوه‌هایی در برخی از رقیبان بود که مثلا فرض کنید با هیچ انگاری یا با کوچک‌انگاری رقیب سعی می‌کردند رقیب را طوری که بر فرض این‌ها که هستند معرفی کنند.

من اصلا با این شیوه‌ها موافق نبودم اتفاقا برعکس. من تصورم این است که کم کم که داریم پا به سن می‌گذاریم و حداقل این که دیگر جوان نیستیم کسی که بر فرض مثال در رشته خودم کسی که آمده در 14، 15 کیلومتری آن زمان ایران خودرویی را ایجاد کرده و در بیابان آن زمان 4 سوله‌ای را ایجاد کرده است و خط مونتاژی گذاشته است و پیکان تولید کرده است، دیگر بعد از بیست سال می‌آید آن مهندس جوانی را که کنار آن کار کرده است هدایت می کند هر چند که این بیست سال کار کرده و تجربه بیشتری هم دارد اما این مهندس به روزتر و جوان‌تر است و با زبان روز آشناست. آن فرد باید به این جوان بگوید شما برو و من هدایتت می‌کنم.

مجری: با انگیزه‌تر هم هست.

*"بچسبیم تا از دستمان در نرود" دیگر چیست؟

مهرعلیزاده: دقیقا، من نمی دانم این چه چیزی است که "بچسبیم تا از دستمان در نرود" واقعیت این است که باید همه بفهمیم در چه شرایط و سن و سالی هستیم و چه می گوییم. من الان نوه کوچکی دارم که چهار ساله است و در استفاده از اینترنت و دانلود صد مرتبه از من بهتر است. حتی از سه سالگی در دانلود بازی ها وارد بود و من باید این را بپذیرم.

مجری: اما در آن روز چنین روحیه ای بود که برخی نمی خواستند این را بپذیرند؟

مهرعلیزاده: به نظر این گونه بود و الان هم ممکن است باشد.

مجری: درباره آقازادگی گفتید که قطعا کدهایی داشته اید. جدای از این کدها و آن اطلاعات که قطعا داشتید این روحیه که بخواهید بایستید و بخواهید درباره این رانت ها تذکر بدهید آیا از همان روحیه جهادی تان نشأت گرفته است؟ چون از همان ابتدای هسته اولیه جهاد سازندگی در آن حضور داشتید؟

*تذکر به رانت‌ها از روحیه جهادی نشات گرفته است

مهر علیزاده: بله دقیقا!

مجری: از آن روحیه هم نشأت گرفته؟

مهرعلیزاده: من فکر می کنم که چه جهادی بودنم وچه سپاهی بودنم همه به این برمی گردد که ما خودمان را بچه مسلمان و اگر لایق باشیم پیرو امام(ره) و فرزند امام(ره) می دانستیم. من سال 48 که در کلاس هشتم بودم مجموعه ای ایجاد شده بود که جزء آن مجموعه شدم. موسس نبودم اما جزیی از آن بودم و در آن فعالیت های فرهنگی و مذهبی داشتیم.

مجری: کلاس های قرآن و نهج البلاغه؟

مهرعلیزاده: بله کلاس های قرآن و نهج البلاغه. حتی هیأت سینه زنی و هیأت حسینیه جوانان مراغه را داشتیم. مراسم برگزار می کردیم و نمایش اجرا می کردیم و قرآن می خواندیم و در 13-14 سالگی نیز با اطلاعیه های امام و خود ایشان آشنا شدیم و کتابی داشتند به نام حکومت اسلامی که بعدها ولایت فقیه شد که کاغذ کاهی داشت با این کتاب نیز آشنا شدیم و در سه چهار سال بعد نیز به دانشگاه رفتیم. ما با این روحیه ها بزرگ شدیم و امیدواریم که حفظ هم بشود و خدا نکند اگر یک ذره از این روحیه در ما گرایش چپ و راست داشته باشد و فاصله بگیریم.

مجری: آن جلسه قرآن ونهج البلاغه که به آن اشاره کردید هدف اصلی نبوده و در پوشش آن فعالیت سیاسی می کردید. درست است؟

مهرعلیزاده: در پوشش آن فعالیت سیاسی می کردیم البته هدف اصلی خود قرآن و نهج البلاغه بود اما آن زمان تمام فعالیت دینی و مذهبی دو شاخه داشت که یا برای انجمن حجتیه بود که همان هدف های انجمن های حجتیه را داشتند و یک شاخه هم ما بودیم که تحت عنوان هیأت و حسینیه جوانان مراغه و در دانشگاه نیز فعالیت های خودمان را داشتیم که در کنار این کارها من یک پایم دانشگاه بود یک پایم مراغه و شهرهای دیگر و همچنین کلاس های قرآن در مدارس.

مجری: 53 تا 62 لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه تبریز بودید یعنی اوج انقلاب در یکی از نقاط اوج مکان های انقلابی بودید.

مهرعلیزاده: دقیقا!

مجری: دانشگاه تبریز یکی از دانشگاه های پر شور و حرارت دانشگاه های زمان انقلاب بود.

مهرعلیزاده: به ویژه دانشکده فنی.

مجری: شما هم دانشکده فنی بودید؟

مهرعلیزاده: بله!

مجری: از هم دوره ای هایتان در آن زمان که نام آشنا باشند چه کسانی بودند؟

مهرعلیزاده: خیلی ها را شما می شناسید.

مجری: چه کسانی؟

مهرعلیزاده: ما یک گروه بسیار بسیار فعال وجدی داشتیم که اگر من بخواهم بشمرم و شما بشناسید می توانم 40 نفر را نام ببرم. یکی شهید باکری بود. میریوسفی عطا بود که استاندار آذربایجان غربی بود که ایشان نیز در مأموریت مرحوم و شهید شد. سردار حسینعلی علایی بود. فرد دیگر سید علی مقدم بود.

مجری: آقای مقدم بیت؟

مهرعلیزاده: آقای علی قیامتیون بود (صنایع نظامی) آقای غلامعلی کیانی (صنایع نظامی) شخص دیگر آقای رحیم صفوی بود. آقای احمد خرم و علی صوفی نیز بودند.

مجری: علی صوفی که استاندار بودند؟

مهرعلیزاده: بله!

مجری: چه جماعت قوی!

مهرعلیزاده: واقعا یک جماعت قوی بودند که بسیاری از آن‌ها شهید شدند. آقای رحمان دادمان بود.

مجری: خدا رحمت شان کند.

مهرعلیزاده: حسین رحیمی که رئیس سازمان سنجش بودند. احسان مفیدی که استاندار خراسان بود و احمد تراب زاده از دیگر افراد این گروه بودند.

مجری: دستگیر هم شدید؟

مهرعلیزاده: بله دو- سه بار دستگیر شدیم چون کارمان صبح تا شب برنامه ریزی تظاهرات بود.

مجری: آیا محسن مهرعلیزاده رنگ و بوی جبهه را هم درک کرده است؟

مهرعلیزاده: بله من دو سال جبهه بودم.

مجری: خاطره یا نکته ای از این دو سال دارید؟

مهرعلیزاده: خاطرات که زیاد است. اما تلخ ترین خاطره ام این است که یکی از دوستان ما که از بچه های دانشگاه صنعتی شریف هم بود. او دستیار بسیار خوبی برای من بود. فردی بسیار پر محتوا با طمأنینه و با آرامش بود که خیلی به من کمک می کرد من فرمانده سپاه بودم و ایشان فرمانده بخش روابط عمومی ما بود. آن زمان فرمانده سپاه به این ترتیب بود. فرمانده سپاه، فرمانده عملیات، فرمانده اطلاعات- تحقیقات، فرمانده امور اداری، فرمانده روابط عمومی و تبلیغات. ایشان جلوی چشم من تیر مستقیم خورد در سر پل ذهاب ما در پایگاه زرده و در فاصله ای از پادگان ابوذر بودیم و جایی هم بودیم که باید از آن حراست می کردیم فاصله کمی شاید 200-300 متر با دشمن داشتیم. تیر مستقیم وقتی که این دوست مان از سنگر بیرون می رفت یکی از این بعثی ها به او تیر مستقیم زد و از پشتش خون فواره زد. هنوز هم من صحنه ای شبیه به آن می بینم مانند صحنه هایی که نشان می دهد بچه ها موجی می شوند با دیدن چنین صحنه هایی شبیه به آن صحنه حالم بد می شود. مثلا فواره را اصلا نمی توانم ببینم.

مجری: کم کم از جبهه ها دل کندید و به سراغ سمت های مختلف صنایع، وزارتخانه و جاهای دیگر رفتید. یا اینکه به جبهه ها می رفتید و می آمدید؟

مهرعلیزاده: می رفتم و می آمدم اما در حقیقت قبل از آن فقط و فقط در سپاه بود و کارم جبهه و جنگ بود. سال 1360 یکی از دوستانم به تهران آمد و گفت بچه هایی هستند که به جبهه بروند و آن‌جا را اداره کنند ولی تو مهندس مکانیک هستی و الان در خط جاده ی مخصوص کرج کارخانجات متعددی وجود دارند مانند ایران خودرو، سایپا، کارخانه‌ای که الان شهاب خودرو شده است و خاور که ایران خودرو شده در تمامی این‌ها مدیرانی گذاشته بودند اما بعضا وضع شان به هم ریخته بود و بعضی از گروه های کمونیست به چپ معروف بودند در آن‌ها رخنه کرده بودند از گروه رنجبرها گرفته تا گروه چریک فدایی اکثریت، اقلیت و توده ای از تیپ های این گونه و تولید را فشل می کردند و سیستم را به می ریختند. مثلا در همان شرکت سایپا که من به عنوان عضو هیأت مدیره و مدیر کارخانه رفتم در بخش فنی ش 20-30 اتاق داشت که اتاق های طراحی بود اما آن جا هر کدام از این اتاق ها، اتاق یکی از این فعالین سیاسی بود و صبح تا شب کارشان اطلاعیه صادر کردن و خط جاده کرج را به تعطیلی کشاندن بود. بچه ها گفتند که ما می خواهیم چند نفر به این صنعت بروند و وضع را درست بکنند، سایپای آن زمان سه هزار نفر پرسنل داشت. ایران خودرو نیز تقریبا چهار هزار نفر پرسنل داشت. وضعیت آن زمان هر روز اعتصاب و به هم ریختگی بود در صورتی که زمان، زمان اقتصاد جنگ بود.

ما را تشویق کردند که به آن‌جا بیایید و ما هم جدا شدیم و به صنعت رفتیم منتها با وجود این حداقل چهار-پنج سال، فعالیت‌مان بسیج کردن امکانات تولیدی این شرکت ها در جهت رفع نیاز جبهه و جنگ بود. تولید خمپاره های 60، ماشین آلات سنگینی که مخصوص راه رفتن در هور است، تولید شنی زرهی، تجهیزات زیاد و ... از جمله ی این موارد بودند.

مجری: شما سال 72 بعد از 14 سال مسئولیت اصلی را برای برنامه‌ریزی آغاز دوباره نیروگاه هسته‌ای بوشهر برعهده داشتید چه طور اصلا این کار در دستور کار مسئولان قرار گرفت و آیا می‌توان گفت که این نقطه آغاز فعالیت‌های هسته‌ای مان بود؟

مهرعلیزاده: بله از بعد اجرایی آره. قبل از آن به هر حال نظام دلش می‌خواست که فعالیت را شروع کند ولی بسیار بسیار درگیر فعالیت‌های اجرایی جنگ بود، آن سال‌ها یعنی بعد از سال 68 که جنگ تمام شد بعدش به این فکر افتادند که این کار انجام شود منتهی رفت و آمدهای در حد دیپلمات، که یادم هم می‌آید آن زمان آقای حسن روحانی هم دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و اتفاقا آن زمان ایشان هم خودشان پیگیری می‌کردند بود آن موقع در همین رفت و آمدها و دیپلمات‌ها م



کلمات کلیدی


captcha