عدد چهل در فرهنگ اسلامی و ایرانی دارای تقدس است چرا که نشانی از کمال است. انقلاب اسلامی ایران در ایستگاه چهلم آن چنان جریان فکری و فرهنگی را در سپهر بینالمللی ایجاد کرده است قاسمعلی فراست: ادبیات انقلاب با سرکشی و هیجان به وجود آمد ادبيات انقلاب بنابر مقتضيات زماني و شرايط اجتماعي، ادبياتي بود مملو از شعارزدگي بود چرا که روح هجمه و سركشي در بستر اجتماع جاری بود. البته وجود این روح را نباید کتمان کرد. بهنظر من يكي از ويژگيهاي ادبيات انقلاب ما در شكلگيري اوليه انقلاب، برخورداري از بنمايههاي شعارزدگي و تهييج و در واقع ترغيب مردم به ادامه سركشي و طغيانگري بود که در آن نوع ادبيات، خيلي دنبال ادبيات ساختار و تکنیک نمیتوانیم باشیم. بحــثهای مصداقـی پیرامـون ادبیات انقلاب بهجایی نمیرسد چهلسالگي، زمان پختگي انقلاب است و انتظار ميرود زماني براي پختگي، بلوغ و تكامل ادبيات انقلاب نیز باشد. يكي از نشانههاي پختگي ورود مناسب، اتخاذ روش مناسب و لحاظ کردن اولويتها در بحث است. به نظر میرسد يكي از موانع جدي در غناي ادبيات انقلاب، تئوريپردازي ادبياتانقلاب و تدقيق ادبيات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است چرا که نحوه پرسشگري ما در مواجهه با ادبيات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بهگونهای نیست كه از آن نتيجه علمي بهدست بيايد. نوع پرسش از چهلسالگي و آنچه طی چهلسال در ادبيات انقلاب اسلامي گذشت هم، از جمله موضوعات و پرسشهايي از اين دست است. مهدی قزلی: ادبیات انقلاب حاصل پیوند با روح انقلاب است انقلاب سال 57 مانند هر پدیدهای جسم و روح دارد. اگر جسم انقلاب را مورد توجه قرار دهیم، هر کسی که در این جنبش فعالیتی داشته حتی ساواکیها را میتوان جزو ادبیات انقلاب دانست. نباید اینگونه انعکاس یابد كه با هرچه گفته شد همه موافق هستند. درباره انقلاب اسلامي، تلقيهاي مختلفي وجود دارد و در طيفهاي سياسي ميتوانيم این را ببينيم. اميرالمومنين ميفرمايند: اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ. معاويه هم تعبيري از اسلام داشت؛ اسلام اشرافیگري، اسلام آريستوكراسي، اسلامي كه منطبق بر طبقهگرايي و قوميت داشت. يك قرائت، قرائت معاويه است و يك قرائت هم، قرائت اميرالمومنين است و چنين چيزي درست نيست. خيلي از افرادي هم كه شما ميگویید، اساسا از خود انقلاب پشيمان شدند. پس ما اصل انقلاب را بايد زير سوال ببريم و ببينيم انقلاب اسلامي را قبول داريم تا بعد راجع به ادبياتش صحبت كنيم. پس اين قابل نقض است. دو نكته را آقاي فراست گفتند كه من نسبت به آنها نقد دارم و چند مطلب گفتند كه توضيح ميخواهد و درست است. دو تا نكته بود كه به نظرم نقض كلام گذشته آقاي فراست است. آقاي فراست تاكيد دارند نبايد ادبيات را عنواندار كنيم. در تقسيمبندي بگوييم ادبيات پس از انقلاب. پيش از انقلاب نیز عدهاي راجع به آن نوشتند و بسيار خوب است. قاسمعلی فراست: اينقدر متصلب، ماجرا را تحليل نكنيد. در ميدان آزادي شهر سنندج حضور داشتم که حضرت آقاي خامنهاي براي مردم عزيز كردستان كه سنيمذهب هستند، سخنرانی کردند. گفتند متاسفم و ياد شهداي خودمان را در جنگ و در ماجراهاي كردستان گرامي ميدارم. اينطور نيست. اگر اينطور بود طلحه و زبير را كنار نميزدند. اميرالمومنين(ع) زبير را كه در بصره پوست سرهفتاد نفر را كنده بود، صداكرد، حرف زد و رهايش كرد. چرا وقتي زبير آمد، براي قدرتنمايي حضرت امير گفت ولش كنيد. ميآيد و عربده ميكشد و ميرود. ولش كردند. چرا وقتي زبير كشته شد حضرت امير رفت بالاي جنازهاش گريه كرد و گفت علاقه نداشتم ايشان كشته شود. ترکیب یقین و تردید در ادبیات انقلاب 1. گسست ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی با دوره پیش از آن در اموری چون: موضوع، مضمون، نویسندگان جدید، کارکرد و کاربرد جدید، شخصیت و تیپ، ژرف ساخت، رویکردهای جدید در نقد ادبی، توسعه چاپ و مخاطبان، اغراض فرابومی. 2. با توجه به تعاریف رایج رمان، عنوان رمان انقلاب در ادبیات داستانی پس از انقلاب تخصیص اکثر را در پی خواهد داشت. 3. نامتعین بودن نوع ادبی روایی متناسب با خاستگاه و غایت انقلاب اسلامی. 5. خروج قهری روایتهای مستندنگار داستانی از حوزه مطالعه افقنگر. درد مشترک و حرف مشترک می خواهیم من آسیبشناسی ادبیات انقلاب را در چهار بخش تقسیمبندی کردهام. یک قسمت برمیگردد به سیاستگذاران فرهنگی ما، یک قسمت برمیگردد به خود نویسنده و در واقع کمبودها و نقصهایی که خود به نویسنده مربوط میشود، بخش سوم را به رسانهها مربوط میدانم و بخش چهارم را به شرایط اجتماعی. سیاهنمایی وضع موجود راهکار جدید کاسبان ادبیات انقلاب شهید آوینی ميگويند انقلاب امر خلاف عادت است. يعني عادت نه قادر است انقلاب را درست كند و نه قادر است انقلاب را نگه دارد.
در آن زمان مثلا كتابي درميآيد از خانم زهرا رهنورد به عنوان «لالهها و توفانهاي 17 شهريور» و صد هزار نسخه میفروشد. اين كتاب بهلحاظ ادبي ارزشي ندارد، ولي چون شرايط اجتماعي را دربر ميگيرد و برخوردار از آن روحيه تهييجي است به تيراژ بالايي ميرسد.
همان زمان ممكن است نويسندهاي قدرتمند، کتابی بنويسد و به لحاظ داستاني بسيار عالي باشد، ولي چون فاقد المانهای هیجانی است، به اين تيراژ نمیرسد. بنابراین اولين ويژگي ادبيات انقلاب اين است كه تكنيك ضعیفتری دارد و بيشتر واجد روحيه ترغيب، تهييج و ستيزندگي است. علت دومي كه ادبيات اوايل انقلاب ما خيلي تكنيكال نيست میتواند به جوانی و تازه کاری بسیاری از نویسندگان انقلاب برگردد.
در آن سالها نویسندگان پیشکسوت ما دودسته شدند. برخي از انقلاب فاصله گرفتند و عقب رفتند و برخي هم در واقع ميخواستند دربارهی چیستی و چگونگی حضور اجتماعیشان تصميم بگيرند. تعدادی آمدند. اين دسته از نويسندگاني كه انقلاب از جان و روحشان برخاسته بود، جوان بودند و نويسندگي در واقع از وجودشان و به شكل تجربي برخاسته بود.
نويسندگان حرفهاي، عدهاي ننوشتند و عدهاي در مخالفت يا نزديك به مخالفت از انقلاب نوشتند. البته پیروزی زودهنگام انقلاب نیز باعث شد که ما در ادبيات انقلاب، آثار زیادی نداشته باشیم.
احمد شاكري:
اولا بهنظرم بهتر است بهجاي بحث جزئي و مصداقي، بحثهاي كليتری را طرح كنيم. البته نه اينكه بحث جزئي و در مصداق ضروري نباشد. اينكه احمد محمود در «همسايهها»، ادبيات انقلاب خلق كرده يا نه يا «مدارصفردرجه» را ميتوان ادبيات انقلاب تلقي كرد، ممكن است وارد بحثهاي مصداقي بشويم.
بحث چهلسالگي ادبيات انقلاب در عنوان خود نیز نكتهاي مفروض دارد و آن تحقق دوره جديدي است كه ميتوانيم آغازش را پيروزي انقلاب اسلامي بدانيم. برخي تقسيــمبنديهايي كه صــــورت ميگيرد امکان دارد كاركرد علمي داشته باشد، ولي از اولويت و اهميت برخوردار نيست. ادبيات سوسياليستي، ماركسيستي و ليبرال در پيش از انقلاب با اتخاذ فرمها و تبعيت از مكاتب مختلف، کارهایی به تقليد، ترجمه و تكرار از ادبيات شرق و غرب داشتند كه ميتوانيم آنها را ادبیات انقلاب بنامیم، ولي اين اساسا بحث ما نيست. يعني بحث ما ادبيات پيش از انقلاب نيست. اما نظر من اين است كه ميان تقسيمبنديهاي دورهاي و مضموني یا موضوعي، مضمون را معیار بگیریم؛ چون در تقسيمبندي دورهاي، ماهيت اين تقسيمبندي و فلسفهاش زير سوال ميرود و فرضيه اول مخدوش ميشود. تقسيـــمبنـدي دورهاي ميگويــــد هر آنچه پس از پيروزي انقلاب اسلامي توليد شد، يعني در دوره انقلاب اسلامي، ادبيات انقلاب است. با اين تقسيمبندي، همه مصاديق چه تابع و بازتابدهنده ارزشهاي انقلاب اسلامي بوده، چه ضدارزشهاي انقلاب اسلامي نوشته شده باشند، ادبيات انقلاب هستند. اما این تقسيمبندي به درد ما نميخورد. چون طرفدار انقلاب، ضدانقلاب و نويسنده خنثي درباره انقلاب و ادبيات انقلاب نوشتهاند. از اين نظر برخي نويسندگاني كه شما ياد كرديد بعد از انقلاب نوشتند و نوشته اينها ادبيات انقلاب نيست و نويسندگان ادبيات انقلاب نيستند. نكته دوم، ادبيات موضوعي است؛ رويكرد موضوعي، محدود و البته باز هم با اصل انقلاب اسلامي و شناسايي دوره مستقلي با عنوان دوره پس از پيروزي انقلاب اسلامي تناقض دارد. در دورهبندي و تقسيمبندي موضوعي، یعنی وقتي ميگوييم ادبيات انقلاب، منظور ادبياتي است كه به انقلاب 57 يا به سال 42 تا 57 ميپردازد و مدنظر فقط موضوع انقلاب است. این تلقي نازل، غيرعلمي و غيردقيق است؛ زیرا انقلاب مقولهاي زايا و در حال حركت است. با اين خصوصيات، برخي از افرادي كه آقاي فراست گفتند، بهنظر من، نه نوشتهشان ادبيات انقلاب است و نه نويسنده انقلابي هستند.
امام خمینی(ره)، دمنده روح به این انقلاب بودند و روح بر این جسم اولویت و سیطره دارد. باید در ابتدا پیش از جسم با روح انقلاب مواجه شویم و ادبیات انقلاب هم باید با روح آن متناسب باشد. با اين توضیح فكر ميكنم نويسنده انقلابي پيش از انقلاب نداشتهایم. هرچه هست با امام آمده است. هرچند امام و انقلابش قبل از 57 بودند. اما همه ميدانيم خروش انقلاب، سال از 56 به بعد است. تا قبل از آن كسي در مخيلهاش هم وقوع انقلاب نميگنجيد. حضرت آيتالله خامنهاي ميفرمايند من در كارخانهاي بودم و براي كارگران صحبت ميكرديم كه پيروزي انقلاب را اعلام كردند. اصلا تصور نميكرديم با اين سرعت و شتاب، انقلاب پيروز شود. و بههمين علت انقلابيون خودشان هم ماندند حالا كه همهچيز دست ما افتاده چه كار كنيم. در چينش آدمها دچار مساله شدند و اتفاقاتي كه همه ميدانيم ابتداي انقلاب رخ داد و آدمهايي آمدند در مصادر امور كه خیلی زود از مسیر انقلاب جدا شدند. دقت كنيم كساني که در جسم انقلاب حضور جدي و حتي با اين روح نسبتي داشتند و هر وقت از اين روح جدا شوند، ديگر انقلابي حساب نميشوند. حالا سوال اين است آيا ادبيات انقلاب تمام ميشود؟ قطعا نه.
بسیاری از نویسندگان انقلاب پس از پیروزی انقلاب ظهور کردند و روح حاکم بر انقلاب، نویسندگان را بعد از خودش آورد. کسانی که در جسم انقلاب حضور جدی داشتند و با روح انقلاب در ارتباط بودند و هرگاه از روح خارج شدند از جسم انقلاب هم خارج شدند.
تولید یک رمان کاری بسیار سخت و دشوار است چراکه باید نویسنده آگاه به جوهره رمان باشد و علاوه بر این باید روح و معنویت انقلاب را نیز درک کرده باشد. اگر فکر کنیم که با ایجاد سازمانهای عریض و طویل و برگزاری جشنوارههای گوناگون میشود به گسترش ادبیات انقلاب و دفاع مقدس کمک کرد، نگاه غلط و اشتباهی است. راه نجات ادبیات در نقد صریح و پرهیز از قبیلهگرایی است چرا که قبیلهگرایی آفت جدی حوزه ادبیات انقلاب است.
احمد شاكري:
ادبيات تبليغي، ادبيات دولتي، ادبيات سفارشي و ادبيات تاريخمصرفدار همه تعابيری موازي است كه يك چيز را ميخواهند بگويند. يكي از اينها، تعبير ادبيات شعاري است. یکی از برچسبهایی که بسیار به ادبیات انقلاب میزنند شعاري بودن است. خب باید بفهمیم اولا يعني چه و ثانيا شعاري بودن وصف فرم است يا وصف موضوع و فكر؟ آيا فكر، شعاري ميشود يا روايت شعاري ميشود؟ در دهه70 و80 تلقي غلطي در نويسندگان ما شکل گرفت و خواستند از شعارزدگي فاصله بگيرند و سعي نكردند با حفظ آرمانها و ايدئولوژي خود اين را باورپذير كنند، بلكه طيفي به وجود آمد كه اساسا زير ارزشها و ايدئولوژيها زدند و رفتند به سمت نسبيگرايي. چون وقتي ايدئولوژي باشد بايد و نبايد و بحث قطعيت است.
وقتي جريان شبهروشنفكر زير ايدئولوژي ميزند و ميگويد شعار نده، يعني تابع ايدئولوژي نباش و تابع نسبيگري باش و هيچچيز مطلقي وجود ندارد. تابع هيچ قطعيتي نباش.
چيز ديگري هم گفتند كه واقعيتش هيچ انتظاری نداشتيم رهبر كشور كه همان زمان هم جزو اركان نظام بودند چنين حرفي بزنند. گفتند من براي خانوادههايي كه جوانهايشان را در آن ماجراها كه براثر غفلت، تبليغات و چه و چه بوده از دست دادند هم متاسفم.
اين تصلب در تعاريف باعث ميشود آدمها شرايط سختي در زندگي پيدا كنند. فكر ميكنم اين اتفاق درستي نيست. ما كه نبوديم در جنگ، اما بعد از جنگ ديديم و شنيديم از كساني كه اهل جنگ بودند، تمام كساني كه جبهه رفتند بچه هياتي و مذهبي نبودند. خيليها جوانهاي سركوچه و تعدادی بقال و كفاش و ... بودند. همين بقال و كفاشي كه دوره شاه داشته بقالي و كفاشياش را ميكرده تا امام گفتند، كركره مغازه را پايين كشيدند و رفتند دنبال جنگ. آمدند به حضرت امام گفتند اين ژاندارمها پدر مملكت را در دوره انقلاب درآوردند. بگذاريد پدر اينها را درآوريم. امام جلوي همه را گرفتند و گفتند حرف نزنيد. شما اگر در فشار بوديد لااقل وقتي دخترتان را ميخواستيد شوهر بدهيد خودتان تصميم ميگرفتيد. اما اينها حتي در شوهردادن دخترانشان هم اختيار نداشتند. بنابراين به اينها كار نداشته باشيد. بدنه نظام ما هستند و اگر اين تصميم داهيانه امام نبود و عدم تصلب امام نبود، معلوم نبود براي مملكت چه اتفاقي ميافتد. اين عدم تصلب در حوزه اجراست، نه در حوزه نظر. در حوزه نظر آدم بايد كاملا دقيق باشد. اما در اجرا آدم نميتواند اينگونه باشد. حضرت امير موقعي كه حكومت به دستشان بود در اجرا خيلي در مصلحت بودند.
احمد شاكري:
قاسمعلی فراست:
من گویم اين جديت و انعطاف نداشتن باعث ميشود كسي در عرصه باقي نماند. حضرت امير روششان اين نبود. حضرت امير در نظر بسيار شفاف بودند و در عمل اينگونه نبودند.
احمد شاكري:
حضرت امير(ع) به خاطر همين قاطعيت تنها شد. به هر حال فارغ از این مباحث میتوان گفت با وجود ناشناخته بودن جوانب ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و کیفیت آن، در اصل وجود آن تردیدی نیست. بنابراین فرض ادبیات داستانی انقلاب اسلامی از یک یقین و یک تردید ترکیب یافته است.
آمیزش یقین و تردید، گویای علمی اجمالی به ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. مهمترین چالشها و فرصتهای ادبیات داستانی انقلاب تولید، آموزش، نقد، پژوهش، تبلیغ و مدیریت است و ادبیات داستانی انعکاسی از تجربه دینی نویسندگان و موضوعات مهم اجتماعی بوده است. موضوع دفاع مقدس، به واسطه ماهیت دینی خود، بیشترین تأثیر را در پیریزی ادبیات داستانی دینی داشته است.
بیش از هر زیرگونهای انتظار میرود ادبیات داستانی دینی در گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس ظهور کند. بدیهی است بررسی جایگاه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و نسبت آن با انقلاب و ارزشها و قابلیتهای آن از یک سو و ادبیات داستانی شبهروشنفکری تابع مستقیم تعریف از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و ظرفیتهای ساختاری و محتوایی آن است. اساساً هر مقایسهای بر اساس امکان تحقق ظرفیتهاست.
اینکه ادبیات داستانی در چه قالبهایی ظرفیتهای بیشتری برای تولیدات همسو با انقلاب اسلامی را داراست و احتمالاً در چه قالبهایی اساساً قادر به تولید همسو با انقلاب اسلامی نیست میتواند یکی از محورهای تعیینکننده در نتیجه بحث باشد.
شاکری در پایان دلایل عدم تجانس رمان با تجربه داستاننویسی پس از انقلاب اسلامی را در پنج محور برشمرد:
4. مصادره به مطلوب مفهوم رمان برای تجربه ناتمام ادبیات داستانی انقلاب اسلامی به عنوان افق محقق مفهومی.
قاسمعلی فراست:
در قسمت سیاستگذاری فرهنگی به نظرم میرسد اول انقلاب ما، نویسندهها و هنرمندان کنار هم به خاطر اینکه درد مشترک و حرف مشترک داشتند به شکل یک ارکستر ملی بود و با هم حرف میزدند. این چپ بود و این راست بود را کاری نداشتند چون درد مشترک داشتند.
یواش یواش آمدیم جلو، قدری فاصلهها به دلایل متعدد بیشتر شد. آسیبشناسی دوم به سیاستگذاران فرهنگی ما برمیگردد؛ این که برای فرهنگ بسترسازی نکردند.
مهدی قزلی:
خود انقلاب، خلاف عادت است و انقلاب اسلامي ما خلاف عادتتر بود. چون هيچ وقت مبتني بر دين و اسلام انقلابي رخ نداده بود. ايشان نكته خوبي در مورد هنر و نويسندگي در ماجراي انقلاب ميگويد.
ايشان ميگويد با به قالب درآوردن بعضي از اين عادتها كه منتسب به انقلاب است، رمان انقلاب توليد نميشود و نظرش كساني هستند كه تحول معنوي انقلاب را درك كردهاند.
شايد اشاره به همان روح انقلاب دارد كه من به آن گفتم. كساني كه اين تحول را درك كردهاند، با نظر به جوهر ادبيات بايد كارهايي خلق كنند كه بتوان به آن ادبيات انقلاب اطلاق كرد.
البته اين تعريف جاندار و سختي است و خودش هم ميگويد اين كار را چه كسي انجام دهد. شايد اگر نگاه جناب آقاي آويني را بخواهيم پيگيري كنيم باید بپذيريم توليد رمان انقلاب كار بسيار صعب و دشواري است، چون كسي كه بخواهد اين رمان را توليد كند بايد مسلط به ابزار باشد.
يعني رمان را دستکم در گذشته و آنچه خودش فكر ميكند بايد تغيير بدهد براي اينكه برسد به رمان، بشناسد.
در واقع دسترسي به آن جوهر را داشته باشد. غير از آن روح انقلاب و معنويت انقلاب اسلامي را درك كرده باشد. نه درك همينطوري. با جان درك كرده و درك عميقي از آن داشته باشد.
شايد به همين دليل بود كه شروع محكم ادبيات جنگ ما -كه ادامه ادبيات انقلاب است- با رويكردي كه من به آن اشاره كردم، توسط كساني پيگيري ميشود كه با جان خودشان مساله جنگ را درك كردهاند مثل احمد دهقان.
احمد دهقان، رزمنده بود و با جانش جنگ را درك كرده بود و بعد كه برگشت از رمان و رماننويسي مطلع نبود اما با ممارست و دركي و با توجه به تجربه قبلي از خواندهها كاري انجام ميدهد كه متفاوت است.
یعنی هرکسی بخواند، در فرم، محتوا، حس شعارزدگیهایی ایرادی وجود ندارد. غلطهای فاحشی که باعث میشود نتوانیم به آن رمان بگوییم، نیست.
راهگشاست برای خیلیهای دیگر که میآیند کار میکنند و کارهای خوبی را به منصه ظهور میگذارند و فکر میکنم باید به این نکته توجه کنیم آدمهای کاسبمسلکی که از ادبیات جنگ و انقلاب برای خودشان دکان و ناندانی درست میکنند، حتما نمیتوانند کسانی باشند که ادبیات انقلاب و جنگ را درست میکنند و نگه میدارند.
ما نه جنگ و نه انقلابمان با پول و زور انجام نشد. از مسالمتآمیزترین انقلابهای دنیا، انقلاب ایران است. همیشه زور به عنوان چماق در دست انقلابیون وجود داشت، ولی از آن استفاده نکردند. تعداد کشتههای انقلاب ما قابل توجه است.
با توجه به گستردگی و عمق انقلاب یعنی همه چیز در این مملکت عوض شد. تعداد کشتههای انقلاب با هیچ کدام از انقلابهای دنیا قابل قیاس نیست.
نه پول و نه زور هیچکدام در توفیق یا پیشبرد انقلاب و جنگ موثر نبود یا دستکم تاثیر اصلی را نداشت. آنچه من میفهمم براساس قرائن و شواهد است.
اینکه فلان کس رفت برای خودش جشنواره درست کرد ، پس برای ادبیات جنگ و انقلاب ما جشنواره درست کنیم حتما میشویم، قطعا باعث شکست میشود. سازمان عریض و طویل درست کنیم برای گسترش و بسط ادبیات انقلاب اشتباه است.
در آخر به یک موضوع اشاره میکنم که ادبیات انقلاب دچار مسالهای جدی شده و آن اینکه کاسبانی پیدا کرده است.
الان عدهای متوجه شدهاند جاهایی بودجههایی وجود دارد و یکی از راهکارهایشان این است میآیند تحلیلها و اسنادی ارائه میکنند که واویلا، بیایید ببینید در انقلاب و جریان انقلابی چه خبر است و مملکت دارد از دست میرود.
حالا هرکسی در حوزه خودش، یکی در حوزه فیلم و برخی در حوزه ادبیات.
بعد میروند نهادهای غیرفرهنگی بودجهدار را تحت تاثیر قرار میدهند که چه نشستهاید؟!
اگر به وظیفهات عمل نکنی انقلاب از بین میرود. آنها میگویند چه کنیم؟
میگویند نگران نباش. از جیب دوم کیفشان یک طرح درمیآورند که با آن میشود نجات یافت و در واقع سیاهنمایی وضع موجود و بعد ارائه راهکارهایی برای رفع آن، که همین شده یک دکان دونبش و ادبیات هم جزو این حوزهها و یکی از آفتهای جدی ماست. من اصلا نگران پولی که از این نهاد غیرفرهنگی میگیرند، نیستم. بیش از هر چیزی نگرانم این سیاهنمایی دارد به روال عادی تبدیل میشود و این اتفاق، خوشایند نیست. باعث دوشقه شدن مردم و جامعه میشود. مسئولان عادی نظام به این معتقد نیستند.