برای حاج محمدرضا آقاسی (ره)
تاریخ: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: 15:27:05


https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/41c5ec36f7dc7b01503f80d11534264c.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1292629eb417d32d4d06d37c9972b3df.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/84b2488ef7bbd87ff45490e86203b529.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f465f69da6c92312814cfe6a796f179e.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/1536577c8e30474f10938e6c16a741e9.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/e0d561a803d2b19db9d1d21a2d5e4cfa.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/a0456bb9971b4c4fb889d0cbea5300fc.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/f76759aa7d5af412a42d2cf2a058bdbd.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ce516690fd1692d32f60002f0db0964d.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/4c5764165ae2c63edddad6a3475716ab.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/137aef71b8b778dc22a251150d191e07.jpg

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/ca7159130a9f46d77b2d721a834a4616.gif

https://jamehideal.ir/assets/uploads/Ads/main/bbb17b00fae428c0c85fa5a1ae1a2051.gif

logo-samandehi


کد خبر : 75582 || تاریخ : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳ ۱۳:۴۲                 ادبیات و نشر

برای حاج محمدرضا آقاسی (ره)


هجده سال پیش در سوم خرداد سال ۸۴ ، آفتاب شاعر شیعه نامه ، محمدرضا آقاسی در اثر عارضه قلبی غروب کرد و جامعه را در بهت عروج زودهنگام خویش فرو برد . او متولد ۲۳ فروردین ماه ۳۸ بود در هنگام فوت تنها ۴۶ سال داشت .


برای حاج محمدرضا آقاسی (ره)

هجده سال پیش در سوم خرداد سال ۸۴  ، آفتاب شاعر شیعه نامه ، محمدرضا آقاسی در اثر عارضه قلبی غروب کرد و جامعه را در بهت عروج زودهنگام خویش فرو برد . او متولد ۲۳ فروردین ماه ۳۸ بود در هنگام فوت تنها ۴۶ سال داشت .  

بعد دوم خرداد ۷۶ همیشه می گفت : من سوم خردادی ام و جالب اینکه در سپیده دم سوم خرداد به زیارت ارباب رفت و روزهای آخر در بیمارستان چنین زمزمه می کرد که :

دست افشان ، پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمام خویش را  ؟؟

آقاسی سرخ ترین زبان شعر شیعه بود و در دفاع از حریم ولایت هیچگاه از پا ننشست و درست زمانی که بسیاری از مدعیان در سکوت به سر می بردند با صدایی رسا فریاد می زد که  :

نماز بی ولایت ، بی نمازی است
تعبد نیست نوعی حقه بازی است

بارها زبان به انتقاد به برخی آقایون گشود که :

قوم به حج رفته بالا نشین
لکّه ننگید به دامان دین

پشت به آیات خدا کرده اید ؟
این چه دکانی است که وا کرده اید ؟

و یا آنجا که خطاب به مسئولین منافق صفت می گفت :

من یقین دارم مسلمان نیستید
چون ولی را تحت فرمان نیستید

من در این آشفته بازار شما
پرده بر میدارم از کار شما

گر شمایان نیستید اهل نفاق
مرگ خواهید از خدا بالاتفاق

و صدها بیت دیگر از این قبیل

بدون شک آقاسی پدیده اجرای شعر در عصر حاضر بود و بی تردید تا امروز که هجده سال از فقدان او می گذرد هیچ کسی نتوانسته به جایگاه رفیع او در اجرای شعر دست یابد و شعر را بر تن و جان و دل مخاطب بنشاند . وقتی از علی می گفت انگار علی را دیده و با تمام وجود مولا را درک نموده . بیت معروفی دارد با این مضمون که :
ذکر حق دل را تسلی می دهد
آه مجنون بوی لیلا می دهد
و چون خود مجنون اهلبیت بود نفسش و شعرش بوی لیلا را می داد و خوب می شد بوی اهلبیت را در اشعارش استشمام کرد و لذت برد .

 در محوطه دانشکده کشاورزی ورامین در اوایل دهه ۸۰ از او پرسیدم : این همه شاعر داریم ، چرا هیچکس مثل شما نمی تواند مخاطب را یکساعت پای شعر بنشاند ؟ به شوخی گفت : آنروز که از عالم بالا جام ما را پر می کردند ، طعنه ما خورده به فرد دیگری و اشتباهی ظرف مرا پر کرده اند . بلافاصله پرسیدم : ممکنه ازتون بگیرند ؟؟ گفت : بله ، گناه کنم می گیرند .  و این رمز موفقیت آقاسی بود .

او همه این عنایات را لطف خدا و اهلبیت می دانست و می گفت : "لطف ساقی بود و باقی هیچ بود " و معتقد بود که گناه باعث قطع آن صفای باطنی اش می شود . خوشا به سعادتش .

اخلاص عجیبی داشت . ندیدم مانندش را . دعوت کننده برنامه و تعداد مهمانان و مکان آن ابدا ارزشی برایش نداشت . نه اهل تعیین پاکت بود و نه منتظر شکوه مراسم . در هنگام اجرا معمولا چشم هایش را می بست و با صدای گریه مخاطب ارتباط برقرار می کرد . خودش هم اهل حال بود در اجرای برنامه هایش و پا به پای مخاطبش اشک می ریخت  .

خاطرم هست طبق رسم همه ساله ، دعوتش کرده بودیم برای یادواره شهدای پایگاه بسیج کمیل ورامین که مجلس شلوغ و باشکوهی بود . خودم را به تهران رساندم و پشت درب منزل آیفون را زدم . گفتم اگر ممکنه پیراهن سفید را بپوشید . بیشتر بهتان می اید . گفت بیا بالا . گفتم نه ، منتظر می مانم داخل ماشین . حاجی آمد و دوتایی رفتیم در خ ولیعصر . بانک ملت بود به نظرم . کل کارمندانش که حدود ۲۰ نفر می شدند در طبقه دوم بانک که ظاهرا نمازخانه بود جمع بودند تا حاجی برایشان شعر بخواند . پیش خودم گفتم الان حاجی ۵ دقیقه ای مجلس را جمع می کند و می رویم ورامین برای یاوداره . خدا را شاهد می گیرم که همان برنامه ای را اجرا کرد که شب در یادواره شهدا . اصلا و ابدا تعداد برایش مهم نبود.  مهم شآن برنامه بود . همین که احساس می کرد مجلس اهلبیت است دیگر کاری به چیزی نداشت .

حرف برای گفتن زیاد هست و خاطرات از حضرت استاد بسیار . آنچه این روزها خاطرم را می آزارد مظلومیت اوست . اگر هر حزب و گروه  دیگری چنین شاعر فرزانه ای داشتند قطعا برای پاسداشت نام و یاد و آثار او سنگ تمام می گذاشتند و کتاب ها می نوشتند و برنامه ها می ساختند و قلم ها می زدند ،  اما چه می شود گفت که آقاسی هنوز غریب است در این زمانه ، چرا که او شاعر اهلبیت و شاعر انقلاب است .

پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲ ، هجدمین پاسداشت عروج سردار قبیله شعر شیعه در بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۲۵ برگزار می شود . اگر امکان حضور دارید که بسم الله و اگر ندارید لااقل رسانه باشید . یا علی !

احمدبابایی (آه مجنون )  ۱۴۰۲/۰۲/۲۸



کلمات کلیدی


captcha