به گزارش جامعه ایده آل ، شبکه دو سیما در برنامه میزگرد فرهنگی میزبان آقای «مصطفی پورمحمدی»، نامزد ریاست جمهوری دوره چهاردهم و دو تن از مشاوران وی ، آقایان حجت الله ایوبی و عبدالمهدی مستکین بود .
الهام یاوری، شهاب اسفندیاری و حسین انتظامی به عنوان کارشناس در این نشست حضور داشتند. مشروح نشست به این شرح است :
مصطفی پورمحمدی؛ نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری: جامعه ایران و تاریخ ایران را با فرهنگ میشود تعریف کرد. فرهنگ برجستهترین نماد ایران است. تمدن ایرانی؛ اوجش با نگاه فرهنگی شکل گرفته، هرچند ما رفتار پادشاهانمان را مذموم میدانیم به خاطر خصلت پادشاهی و شرایطی که آن سلطه دارد. حتی در متن حتی حکمرانی ایرانی، فرهنگ کاملاً برجسته است و به نظرم دستگاه حکمرانی ایران در تاریخ به خاطر حاکمیت فرهنگ از یک نجابت، طهارت، عمق و نفوذ برخوردار است و این نکتهای است بسیار مهم. ایران به سرعت به اسلام پیوست، نه به هیچ دلیل، به خاطر این که اسلام اوج فرهنگ بود و ایران و ایرانی با فرهنگ عجین شده بود، همدیگر را یافتند و این تداول تمدنی و نگاه متعالی اسلامی باهم شکل گرفت و همافزایی کردند. خدمات متقابل اسلام و ایران؛ گواه بر این ادعاست.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
صفحات تاریخ ایران پر از لحظههای با شکوه فرهنگی است، فیلسوفان، دانشوران، طبیبان، حکما، ادبا، شعرا، معماران و هنرمندان ما، دنیای هنر در ایران جمع شده با خلاقیتهای مختلف و تاریخ گواه این معناست. عبور میکنم سریع. انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است. اصلیترین عنصر انقلاب، فرهنگ بود. رهبری انقلاب؛ عنصر فرهنگی بود. مهمتر از همه که شاخص برجسته انقلاب ماست؛ رهبر انقلاب باید یک چهره شاخص علمی و فرهنگی باشد. ویژگی اصلی او دانش و دانشوری است. دانش؛ یعنی اوج فرهنگ. کجای دنیا؛ شاخص حکمران و مدیر را فرهنگ گذاشتند، اخلاق، فهم اجتماعی درست و ویژگیهای مدیریتی؟
ما با فرهنگ کار داریم. فرهنگ نقطه قوت اسلام و انقلاب ما در عرصه جهانی و هماوردی است و در فرهنگ، زنان و مردان بازیگران اصلی هستند. امروز زن در جامعه ایران نقطه قوت فرهنگ ایران، اسلام و فرهنگ انقلاب اسلامی است. امروز جهان در تلاطم نافهمی جایگاه انسان است. گفتند انسانمداری، ولی جایگاه انسان تحقیر شده است. زن و مرد امروز عنصر فاخر جهان نیست. چون زن و مرد ما امروز در سلطه و حاکمیت سود، لذت، رفاه، جذابیتهای زودگذر و کوچک است. اما زن ما، مردم ما، شاخصهای متعالی فرهنگ ما؛ قوت امروز ماست در هماوردی تمدنی معاصر و ما این را نفهمیدیم، نیافتیم و بها ندادیم. یک رجعت میخواهیم در تاریخ ایران، اسلام؛ به خصوص در تاریخ انقلاب و ما میتوانیم. ظرفیتهای بسیار برجستهای امروز با همه فرازها و فرودهایمان وجود دارد.
به تحصیلکردههایمان نگاه کنیم کماً و کیفاً، به دانشجویانمان نگاه کنیم؛ کماً و کیفاً، به گروهها، اقشار و جنسیتهای مختلف که فعال هستند در عرصه فرهنگ و هنر نگاه کنیم؛ کماً و کیفاً؛ با گرایشها، سلیقهها، رویکردها، بسترهای مختلف، در حوزههای دینی، انقلابی، هنری و فعالیتهای عادی اجتماعی، اما با بستر هنر و فرهنگ؛ فوقالعاده است. شاید اینها را بگویید حرفهای کلی است، شاید بگویید شعار است. شاید مردم ما بگویند بله یک خردهای شاید منبر میروید، نه، من عمیقاً باور و اعتقاد دارم و فکر میکنم که یکی از قوتهای نظام ما و ایران ما؛ احیای این ظرفیت فرهنگی است. حالا ما دوست داریم عزیزان ما؛ کارشناسان برجسته که در این نشست حضور دارند و جزو چهرههای شاخص و برجسته فرهنگ و هنر هستند گفتگو باهم داشته باشیم، دوستان ما؛ دکتر ایوبی که هم تحصیلاتش در این زمینههاست و هم تجربه عملی بیشتر در خارج از کشور و داخل کشور، مدیریتهای مؤسسات مهم فرهنگی و هنری را بر عهده داشته، میتواند زمینههای واقعی و عینی این نگاه را تا حدودی بیان بفرمایند و موانع و مشکلاتی که در این عرصه است بازگو کنیم، ببینیم چگونه باید این گرهها را حل کنیم؟ سرعتمان کند شده، ما باید شتاب بگیریم و امکان این شتاب گرفتن را داریم.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
حجتالله ایوبی؛ مشاور پورمحمدی: بسیار مقدمه خوبی را آقای پورمحمدی فرمودند. خیلی خوشحالم که فرهنگ چنین سهمی در انتخابات داشت؛ این خیلی برای اهالی فرهنگ به نظرم جای خوشحالی دارد. من به عنوان کسی که سالیان سال این افتخار را دارم که در خدمت برنامههای فرهنگی و فرهنگی هستم در بخشهای مختلف، واقعاً احساس میکنم، ما امروز در عرصههای مختلف دچار مشکلات و گرهها و بحرانهایی هستیم که نیاز به یک اراده قوی برای ایجاد وفاق و برای حل این مشکلات دارد. مشکلات دست و پا گیری که هر مدیری که دلشان بسوزد و بخواهد کار کند، با این مشکلات روبرو است.
اولین مشکل این است که ما به هر حال ایران را با این عظمت و شکوه فرهنگی؛ ایرانی که هزار سال هنر کتاب دارد، ایرانی که یکی از هفت تا هشت سینمای برتر جهان است. ایرانی که بیش از یک میلیون اثر باستانی شناخته شده و بیش از ۳۵ هزار اثر ثبت ملی و نهمین رتبه را در سطح جهانی داریم، این ایران را یکی از مشکلات این است که ما در دورههای مختلف به دست کسانی سپردیم فرهنگش را که با این جهان بیگانه بودند و بیگانه هستند. این اولین مشکلی است که در اهالی فرهنگ از آن رنج بردند و رنج میبرند. این جهان را کسانی میتوانند اداره کنند که با زبان اهالی فرهنگ و هنر آشنا باشند، این ناآشنایی باعث ایجاد شکاف بین مدیران ما و اهالی فرهنگ و هنر در دورههای مختلف شده، اصلاً من ناظر به دوره خاصی نیستم.
در برخی از دورهها هم اهالی فرهنگ این شانس را داشتند که افرادی آمدند که با زبا نشان آشنا بودند، با این جهان آشنا بودند، ولی ما گاهی میبینیم کسانی به ردههای عالی مدیریت فرهنگی میرسند که گویی اولین تماس آنها با جهان فرهنگ است. این خیلی آزار دهنده است برای اهالی فرهنگ و هنر. اهالی فرهنگ و هنر این را میفهمند، فوری هم میفهمند که این مدیر نمیتواند اینجا را اداره کند. قدر اهل هنر کسی داند که هنرنامهها بسی خواند. کسی که این هنرنامهها را نخوانده، اگر بشود مدیر فرهنگی، اول مشکل است. مشکل دیگری که به نظرم از این هم مهمتر است، به ویژه برای مدیران فرهنگی این است که ما بعد از نیم قرن از یک انقلاب فرهنگی، کشوری که رهبری آن؛ یک چهره فرهنگی است؛ حضرت امام و مثلاً در مورد سینما؛ ما میدانیم که سینمای ایران به فرمان رهبری و با حمایت بی دریغ مقام معظم رهبری خلق و سرپا شد و توسعه پیدا کرد. همه ما اینها را خبر داریم. با این حال ما در یک بلاتکلیفی مدیران فرهنگی وجود دارند. تکلیفمان با برخی عرصهها هنوز روشن نشده است. هنوز ما نمیدانیم تکلیف ما با موسیقی چیست؟ به هر حال موسیقی را چطور میخواهیم؟ چقدر میخواهیم؟ اهالی موسیقی دارند رنج میبرند و اذیت میشوند. ما هنوز در مورد سینما هم من به عنوان یک مدیر فرهنگی؛ گاهی احساس میکنم تکلیف ما روشن نیست. خلاصه سینما را میخواهیم یا نمیخواهیم؟ اگر میخواهیم که نمیشود ایران با این عظمت، درآمد، پول نفت و هزینههایی که میکند؛ ایران که نمیشود ۵۰۰ سالن سینما داشته باشد؟ ما اگر سینما را میخواستیم باید پنجهزار سالن سینما داشته باشیم. بین خواستن و نخواستن؛ این دوگانگی.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
در مورد تئاتر هم؛ همین است. در مورد مشاهیر ما هم، همین است. خلاصه ما مولانا را میخواهیم یا نمیخواهیم؟ از یک طرف میگوییم خیلی خوب است، ما با حمایت بی دریغ آقای پورمحمدی در سال ۸۶ مقبره شمس تبریزی را در خوی احیاء کردیم با آن پروژه بزرگ که اجرا شد و شمس به ایران بازگشت. همه میگفتند که به سرعت در ایران قونیه دوم درست خواهد شد. همه ما که شمس را میشناسیم، ولی هنوز بعد از ۱۵ سال نتوانستیم یک یادمان در آن جا درست کنیم. برای این که این رفتارهای دوگانه و برخورد دوگانه نمیگذارد. بین ایران و اسلام، همه ما میدانیم کتاب شهید مطهری؛ اوج آن است. رفتار رهبران ما؛ مقام معظم رهبری، نگاه ایشان به شعر، ادب، حتی حضرت مولانا و دیگران؛ راهگشا است، ولی ما در این دالانها و کوچه پس کوچههای مدیریت با این دوگانگیها روبرو میشویم و این دوگانگیها رنج میدهد مدیران و اهالی فرهنگ و هنر را. در مورد نوروزش هم همین است. من این قدر مثال دارم؛ نمیخواهم دیگر وارد مثالهای مختلف شوم که گاهی ما برنامهای را اجرا میکنیم، برنامههای بسیار بزرگ و فکر میکنم اگر اسمش نوروز نبود، انجام میشد. اسمش که نوروز میشود در برخی از جاها مشکلاتی پیدا میشود. به هر حال ما نیاز به یک مدیرانی داریم، نیاز به یک رئیس جمهور...، دلیل این که من کنار آقای پورمحمدی نشستم با کمال میل از ایشان حمایت میکنم، احساس میکنم که ما نیاز به کسانی داریم که بیایند با نگاهی بلند و دینی، متعهدانه، با نگاهی ایرانی و اسلامی مورد قبول گروههای مختلف، این پارادوکسها و تناقضنماها را، این دوگانگیها را دیگر از پیش پای نظام جمهوری اسلامی ایران و مدیران فرهنگی برداریم.
مسائل معیشتی اهالی فرهنگ و هنر بسیار آزار دهنده است. اهالی فرهنگ و هنر امروز وقتی دارند کار میکنند، هنرمندی که امروز نمایش اجرا میکند، کار دارد، فردا که نمایش تمام شد؛ میشود بیکار. در تمام دنیا راهکارهایی پیدا کردند برای این دوران بیکاری؛ دوران فترت، باید فکری کرد. اینها اراده ملی میخواهد و از آن طرف ما در ایران به دلیل این که معتقدم همه نهادهای مختلف در عرصه فرهنگ و هنر کار و تلاش کنند، هیچ مانعی ندارد خیلی هم عالی است. ما ظرفیتش را داریم، ولی این نهادها باید همدیگر را تقویت کنند. نورها جمله یار یکدیگرند. نورها باهم اضافه میشوند، همافزایی دارند، ولی در بسیاری از موارد در بسیاری از دورانها نهادهای مختلفی که با نگاههای متفاوت در عرصه فرهنگ و هنر فعال هستند، همدیگر را خنثی میکنند. من همیشه آرزو میکردم کسانی بیایند با اقتدار، با قدرت یک اجماع و وفاق در بین نهادهایی که همه با عشق و علاقه در حال کار هستند فراهم کنند.
نکته آخر این که جامعه هنری ما نیاز به امنیت دارد. من کاندیدای مورد علاقه بنده؛ یکی از نقاط قوتش برای اهالی فرهنگ، همین این است که سابقه امنیتی دارد. ما بچههای فرهنگ و هنرمان نیاز به امنیت دارند. امنیت در همه چیز. امنیت در مجوزهایی که برای آنها صادر میشود. یک هنرمند باید بداند که پشتش افراد مقتدری هستند که از مجوزهای خود دفاع میکنند و این همه بحرانها درست نمیشود. به هر حال موارد فراوان است در عرصههای مختلف، آموزش و پرورش من یادداشت کرده بودم؛ آموزش عالی میگذرم. به هر حال این نظام جمهوری اسلامی ایران که نقطه قوتش؛ فرهنگ و هنر است به سن پختگی رسیده، به سن ۵۰ سالگی رسیده، خوشبختانه ما موفقیتهای فراوان و فراوانی داشتیم در بسیاری از عرصهها انقلاب اسلامی ایران رنسانس فرهنگ و هنر است. در موسیقی سنتی قطعاً همین طور است. در سینما قطعاً همین طور است. در هنرهای نمایشی همین طور است. الان به یک دورانی رسیدیم که باید این تناقضها و مشکلات را از بین ببریم. این گرهها را باز کنیم و راه را باز کنیم برای خلاقیت. من مطمئنم ایرانیها میتوانند با زبان فرهنگ و هنر با همه جهان بدون لکنت و با صراحت و به زبیایی سخن بگویند.
شهاب اسفندیاری؛ کارشناس برنامه: سؤال من سؤال تشریحی است، سؤال مهمی است. آقای پورمحمدی حضور شما در این انتخابات یک سؤالی را به ذهنم آورد که من فقط عنوان سؤال را مطرح میکنم؛ شخصاً قضاوتی در پاسخ ندارم، فکر میکنم جنابعالی با سوابقی که دارید و تجربه حضور در دولتهای گوناگون، بیشترین شایستگی را داشته باشید برای پاسخ به این سؤال. فقط مثالهایی میزنم که در پاسخ بتوانید جامع و کامل جواب دهید. تجربه سه، چهار دولت گذشته را که ما مرور میکنیم، میبینیم که برخی چالشهای مهم اجتماعی و فرهنگی در دولتهای مختلف پدید آمده که گاهی اوقات بسیاری از دستاوردها و خدمات آن دولتها را زیر سؤال برده و نسلهایی از هواداران و علاقهمندان آن دولتها را از فرصت حضور و خدمت در جامعه تحت تأثیر آن بحرانها و چالشها محروم کرده، گاهی متأسفانه آواره کشورهای مختلف شدند، گاهی در داخل منزوی شدند.
سؤال مشخص من از شما این است؛ ارزیابی شما از حضور چهرهها و عناصر امنیتی در ساحت فرهنگ و سیاست در دولتهای سه دهه گذشته چیست؟ ما در دولت اصلاحات که قرار بود گرهگشایی کند و کمک کند به حل برخی از مشکلات و فضای جامعه را تغییر دهد، با بحرانها و چالشهایی مواجه شدیم به واسطه حضور برخی عناصر امنیتی در سطوح عالی دولت که فضای سیاسی را با جنگ امنیتی گویی اشتباه گرفته بودند و امر اصلاحات را با فتح سنگر به سنگر قدرت تعبیر کردند. روزنامه را به توپخانه تبدیل کردند و شد آن چه که شد. در دولت بعدی حالا اسمش را مهرورز بگذاریم، عدالت بگذاریم؟ افرادی باز چهرههایی امنیتی نزدیک به رئیس جمهور، شما هم در آن دوره حضور داشتید، علیرغم بسیاری از اتفاقات خوبی که افتاد، فضای تقابل و تنش را در سطوح عالی کشور بین مقامات عالی کشور ایجاد کردند که به جاهای بسیار بحرانی کشید و هزینهها و عوارض بسیار زیادی را به همراه داشت.
در سال ۸۸ که بگذاریم که نقش برخی از عناصر امنیتی در فضای انتخاباتی و آن بحرانها و تنشهایی که پدید آمد، حتی در دولت گذشته که باز شما حضور داشتید، ما شاهد بودیم برخی عناصر امنیتی در فضای فرهنگی و سیاسی و حتی در موضوعات بسیار حیاتی که به منافع ملی و امنیت فرهنگی ما مربوط است ورود پیدا کردند و متأسفانه عوارض آن؛ برخی ناامنیهای فرهنگی شد. در موضوع فضای مجازی شاهد بودیم در فرودین ۱۴۰۰ رهبر معظم انقلاب در سخنانشان با عتاب نسبت به مسئولین دولت وقت سخن گفتند که برخی افتخارشان این شده که فضای مجازی را رها کنند. سؤال بود که این توسط چه کسانی اتفاق افتاد؟ توسط کسانی که قاعدتاً باید امنیت فرهنگی جامعه را تضمین میکردند
ما در دولت قبل شاهد بودیم در حالی که یک عنصر فرهنگی برای تولید یک فیلم یا یک دانشجو برای تولید یک فیلم باید مراحل مختلف اخذ مجوز را طی میکرد، ناگهان به چند شرکت که هیچ اهلیت و سابقه فرهنگی نداشتند و صرفاً پول بسیار زیاد بادآورده داشتند که حالا کار نداریم که در چه تعاملاتی این پولها بدست آمده بود، ناگهان مجوز داده شد که هر چه که میخواهند بدون هر گونه نظارت، قبل از این که زیرساختهای لازم برای نظارت و تنظیمگری فراهم باشد، با رقمهای چندهزار میلیاردی، چند برابر کل تولیدات وزارت ارشاد و سازمان صدا و سیما، محصولات فرهنگی تولید کنند و بدون هیچ مجوزی تولید کنند و بدون هیچ مجوزی پخش کنند، آیا بدون پشتوانه برخی از چهرههای امنیتی، چنین کاری امکانپذیر بود؟
آیا به صلاح است که چهر ههای امنیتی بیایند ورود کنند و مناسبات مدیریت فرهنگی را به هم بزنند؟ آیا آن مدیری که در وزارت ارشاد نشسته، وقتی چنین به هم ریختگی را در فضای مدیریت فرهنگی میبیند دیگر میتواند به کارش ادامه دهد؟ آیا در صدا و سیما آن کسانی که قبلاً تولید و همکاری میکردند وقتی با چند برابر قیمت و دستمزدهای گزاف که بعضاً از پولهای آلوده و کثیف و برخی اختلاسها بعداً مشخص شد؛ منشأش بوده، هنرمندان ما را آلوده کردند برای این که سراغ صدا و سیما نیایند، برای این که ارتباط فرهنگی آنها با حاکمیت قطع شود، آیا اینها ایجاد ناامنی فرهنگی نبود؟ در پایان دولت قبل در کمال شگفتی ما شاهد بودیم وزیر اطلاعات در گزارش عملکردشان کاغذی از جیبشان درآوردند و اسم ۲۰ فیلم سینمایی که تولید کرده بودند را به عنوان گزارش کار ارائه کردند، این کار همان قدر خندهدار است که وزیر ارشاد در پایان عملکردش بیاید گزارش تعداد جاسوسهایی را که گرفته است، بدهد.
آیا این پخش شدن توان و قوای نیروهای امنیتی در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که در یک دوره اقتصادی جمع شد به تدبیر رهبر معظم انقلاب، توان خدمتگزاری آنها در عرصه اصلی وظیفهشان که حفظ امنیت جامعه است را کمرنگ نمیکند؟ آیا این دلیل این نیست که ما شاهدیم دشمن میآید تق و تق در تهران ترور میکند؟ آیا این دلیل این نیست که ما شاهدیم که فسادهای بزرگ در دستگاههای دولتی اتفاق میافتد و آن کسانی که باید مراقبت و نظارت کنند، به وظیفه خود درست نمیتوانند عمل کنند؟ آیا این دلیل این نیست که ما شاهد نفوذ در برخی عرصههای سطح بالا هستیم و آن کسانی که باید مراقبت کنند، مراقبت نکردند؟ در کل آیا این حضور مردان امنیت در عرصههای مختلف سیاست، فرهنگ و اقتصاد را به نفع مصالح ملی میدانید به شکل مستقیم یا خیر؟ وظایف نظارتی آنها که به جای خود.
پورمحمدی: شما کیفرخواست علیه نظام امنیتی کشور صادر کردید. نمیدانم منظورتان چیست از این بیانات؟ این که آدمهای مختلفی در عرصههای مختلف حضور دارند، اشتباه و غلط دارند، خطا میکنند، گرایشهای مختلف دارند، این که نمیشود یکپارچه شما همه مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را این طور رقم بزنید. فکر میکنم قضاوت شما یک خرده غیرواقع بینانه است. این که عناصر هستند؛ در حوزههای مختلف توانایی دارند، به هر حال رأی میآورند، سابقه امنیتی، سیاسی، اقتصادی و نظامی دارند، پس با نظامیان هم شما الان همین تعبیر را میکنید؟ نظامیها در همه چیز هستند.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
اسفندیاری: من فقط سؤال کردم؛ خوب است یا بد است؟
پورمحمدی: میدانم، بله میخواهیم تکلیفمان از این جهت؛ چون سؤال کردید میخواهیم بحث کارشناسی است، یک خرده وقت هم دادیم که همین سؤال را مطرح بفرمایید. من فکر نمیکنم؛ حالا این بحث، بحث فرهنگی بود، بیشتر سیاسی بود.
اسفندیاری: اثراتش را ما در عرصه فرهنگ داریم میبینیم.
پورمحمدی: بله همه جا تأثیر خودش را میگذارد. این طور قضاوت نکنیم. افرادی با نفوذ و اقتدار امنیتی یا نظامی، یا اقتدار سیاسی، حوزه فرهنگ را تحت تأثیر بگذارند، عرصه فرهنگ را تنگ کنند، مگر با قدرت اقتصادی نمیشود عرصه فرهنگ را تنگ کرد؟ شما مثال زدید، چه ربطی دارد به دستگاه امنیتی؟
اسفندیاری: پشتش آنها بودند.
پورمحمدی: جلسه دادگاه که نیست.
اسفندیاری: یک عمری شما محاکمه کردید، یک بار هم ما محاکمه کنیم، چه اشکالی دارد؟
پورمحمدی: پس وقت را آزاد بگذارید آقای اسفندیاری، شما یک کیفرخواست طولانی علیه دولتهای مختلف در عرصههای مختلف صادر کردید، کار خوبی هم کردید. به سؤالتان احترام میگذارم و حتماً هم فکر میکنم نیاز به پاسخ دارد و حتماً هم جامعه ما طالب شنیدن پاسخهاست. به هر حال مردان تأثیرگذار در عرصه اجتماعی؛ یا نظامیان هستند، یا سیاستمداران یا نیروهایی که تجربه امنیتی دارند یا اقتصاددان و فعالان عرصه اقتصادی هستند، یا متخصصین دانشگاهی هستند.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
پورمحمدی: اینها بسترهای فعالیت انسانهاست در حوزههای مختلف. وقتی که در مدیریت عمومی میآیند؛ مدیریتشان تعیین کننده است. در رویکردهایی که مورد قبول عامه قرار میگیرد، در دنیا بسیار رهبران بزرگ دنیا، سابقه نظامی دارند، سابقه امنیتی دارند، همین امروز، چقدر میخواهید برای شما مثال بزنم؟ سابقه اقتصادی دارند، چون حالا امنیتی هستند، فضا را امنیتی میکنند، همین حرفهای شما را وقتی که خواستم وزیر کشور شوم به من اینها را گفتند در مجلس رأی اعتمادم. موفقترین وزیر کشور را که رویکرد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مدنی داشت به گواه تمام صاحبنظران، دوره بنده است. شاهدش هم ایشان (اشاره به حجت الله ایوبی) که فرهنگیترین و اجتماعیترین عنصر را آوردم به وزارت کشور دعوت کردم و در بخشهای مختلف بهترین عناصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را که اصلاً زاویه هم داشتند، هیچ سابقه امنیتی هم نداشتند، به کار گرفتیم.
حالا، چون کسی سابقه امنیتی داشته در یک دورهای در جنگ کار نظامی یا امنیتی کرده، دیگر از همه فعالیتهای اجتماعی باید محروم شود؟ این قضاوت یک خرده به نظرم قضاوت محدودی است. نیازمند به توضیح بیشتری به نظرم دارد. من با شما هم عقیده هستم در این که اجازه ندهیم تفکر نظامی، تفکر امنیتی سایه بر حوزه فرهنگ و هنر بیندازد. همین طور است که تفکر سیاسی و جناحی، همین طور است که نگاه اقتصادی و سودآوری فقط حوزه فرهنگ و هنر را اداره کند، اجازه دهیم هنر و فرهنگ بالندگی خود را داشته باشد. هنر و فرهنگ جاذبه خود را داشته باشد. هنر و فرهنگ مردان و زنان شایسته خودش را بیاورد. نظامیها کمک کنند، امنیتیها کمک کنند، سیاسیها کمک کنند، اقتصادیها کمک کنند همه بیایند کمک کنند تا عرصه فرهنگ و هنر ارتقا پیدا کند. در این جهت با شما شریک هستم.
اگر در دورانهایی خطا شده، حتماً باید جلوی آن را بگیریم، ما هم محکوم میکنیم. حتماً این کار را باید کنیم، ولی الان شما فکر کنید من مؤسسات انتشاراتی را، مؤسسات هنری را، مؤسسات فیلمسازی را، مؤسسات تولید کتاب را بشمارم که چقدرش به چه حوزههایی ارتباط دارد، پشتوانه بودجهاش کیست؟ آیا اینها مثلاً عیب است؟ اگر عیب است چرا شما الان چرا اینها را مثال نزدید؟ و بعد چطور حوزههایی که کار فرهنگ میکنند، رقیب میشوند با صدا و سیما و جای دیگر، عیب است؟ هنر فقط در انحصار صدا و سیما باید باشد؟ فرهنگ فقط در دست یک عده سیاسی باید باشد، دست یک عده نظامی و امنیتی باید باشد؟ همین است که مشکل کشور است.
چرا شما اجازه نمیدهید بخش خصوصی در هنر و فرهنگ جدی عمل کند؟ چرا این قدر میبندید، مدام میخواهید سلطه ایجاد کنید. من به مراقبتها و نظارتها اعتقاد دارم، به شاخصگذاریها اعتقاد دارم، ولی انحصار را اجازه نمیدهیم، نباید بدهیم، انحصار منشأ فساد است، شما به من میگویید؛ فساد؟ انحصار؛ اصلیترین عنصر فساد است. جلوگیری از رقابت؛ بدترین عنصری است برای کاهش نفوذ و ارتقای یک بستر کاری؛ چه در هنر باشد، چه در فرهنگ باشد. انسانها آزاد باید باشند. فکر کنند، رویش داشته باشند، ابتکار و خلاقیت داشته باشند. به آنها احترام بگذاریم ظرفیتهای خودشان را بیاورند. این که یک عده پولدار و ثروتمند در عرصه هنر سرمایهشان را بیاورند، عیب است؟ من نمیفهمم. این که یک عده انسان مال و دارایی خود را بیاورند در هنر، این مذموم است؟ چرا مذموم است؟ دارند، کاسبیهای سودآور و رانتهای مختلفی داشته باشند، نیایند کار هنری کنند؟ چون پولدار هستند؟ چون رقیب صدا و سیما میشوند؟ آن وقت با این هزینههای سرسامآوری که نیاز دارید شما در صدا و سیما، با بودجه دولتی میتوانیم اداره کنیم؟
من متأسفم از این نگاه و فکر میکنم همین نگاه است که مشکلات امروز فرهنگ و هنر را در کشور ما ایجاد کرده و حتماً من اگر بیایم، این عرصه را با قدرت تغییر خواهم داد و انقلاب را در این جهت ارتقاء خواهم داد. فرهنگ اسلامی را اوج خواهم داد. نگاه هوشمندانه انقلاب اسلامی در عرصه هنر و فرهنگ را به شکوفایی بیشتری خواهم رساند. اسلام اجازه نمیدهد این انحصار و عدم رقابتها و این تنگ نظریها بر آن حاکم شود. عذر میخواهم نمیخواستم وارد این نوع گفتگو شوم، ولی خواهش میکنم یک دور مرور بفرمایید این بیان هشت دقیقه خودتان را و ببینید چه نگاه و رویکردی را در این جهت ایجاد کردید؟ البته معتقدم که حرف جدی است که شما زدید. مشکل جدی است؛ امروز درکشور داریم. نیاز به توضیح زیادی دارد و حتماً باید ما باید دنبال حلش برویم و به شما و همه کارشناسان عرصه هنر احترام بگذاریم، نگاههای متفاوت شما را قبول کنیم، باهم بنشینیم با گفتگوی جدی به یک توافق و تفاهم برای اعتلای فرهنگی و هنریمان با نگاه اسلامی و ایرانی و با نگاه انقلابی، انشاءالله به نتیجه برسانیم.
حسین انتظامی؛ کارشناس برنامه: نکتهای که میخواستم عرض کنم؛ موسی خیابانی نفر دوم سازمان منافقین در پاییز ۱۳۶۰ و دو تا سه ماه قبل از این که کشته شود یک نوار چهار تا پنج ساعته را پر کرد و برای خانههای تیمی و کادر فرستادند، چون کادر مسألهدار شده بود که چرا از فاز سیاسی وارد فاز نظامی شدی و آنجا توضیح میدهد دلایلش را، چون اینها را میگوید، من به آن قسمت کاری ندارم، نکتهای که او میگوید که خودتان را دستکم نگیرید، شما در چند ماه گذشته یعنی منظورش از آخر خرداد ۱۳۶۰ تا آن پاییز که آن نوار را پر کرده، کارهای بزرگی کردید، شما مسألهحلکنهای خمینی را زدید. من روی این عبارت مسألهحلکن میخواهم متمرکز شوم. از قضا رئیس جمهور باید یک شخصیت اجماعساز و مسأله کن باشد.
یک اشتباه یا مغالطهای است فکر میکنند آدم اجرایی حتماً رئیس جمهور خوب هم میشود، در حالی که رئیس جمهور باید یک زمینه اجماع سازی داشته باشد تا بتواند مسائل را حل کند. ما چند مسأله بزرگ در کشور داریم، بعضیها به حوزه ما مربوط نیست. مثلاً فرض کنید تحریم، البته اینها با همدیگر قاعدتاً روابط دیالتیکی دارند و به همافزایی هم مشغول هستند. آن چیزی که به حوزه ما مربوط میشود، آسیبهای اجتماعی است و در واقع بهتر بگویم؛ صبرمایه اجتماعی. چون در سایه سرمایه اجتماعی است که خود به خود آسیبهای اجتماعی و انحرافات اجتماعی کنترل میشود. شما درباره سرمایه اجتماعی چه کار میخواهید کنید که این فراقی که حاصل شده، این واگرایی که حاصل شده، بخشی از مردم گلههایی دارند، بخشی هم به عملکرد دولتها برمیگردد یا بخشهای دیگر نظام، چه کار میخواهید کنید که این مسأله بهبود پیدا کند؟
پورمحمدی: واقعاً به مسأله بسیار جدی که الان برای همه ما یک مسأله اساسی است اشاره فرمودند دکتر انتظامی، هر جامعهای برای توفیق و دسترسی به اهدافش، یکی بستر مناسب میخواهد، این بستر مناسب؛ تفکر موجود در آن جامعه است، روحیات اجتماعی است، گرایشهاست، رغبت اجتماعی است و جذابیتها و مزیتها که در بستر اجتماعی باید وجود داشته باشد تا حرکت در آن ایجاد شود. عنصر محرک چیست؟ عنصر محرک؛ راهبران اجتماعی هستند. اگر یک جامعه از راهبران خوب برخوردار شد، میتواند آن مزیتها و تواناییها را بسیج کند، آن چه که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. جامعه ما خیلی ظرفیت داشت، اما راهبر نداشتیم. وقتی که راهبر آمد و امام آمد میدان، توانست این ظرفیتها را بسیج کند، به خدمت بگیرد، به سمت اهداف به سرعت هدایت کند.
امام هم که تنها نبود، یک فرد که نمیتواند این قدرت را ایجاد کند. همان که آن معدوم؛ موسی خیابانی گفت، او افرادشان که مسألهحلکنها را آنها که میتوانستند موضوعات مختلف و مسائل مختلف را اولاً خوب تحلیل کنند، راهکار خوب برای آن انتخاب کنند و در کمک رهبری کشور و نظام، آن موقع؛ حضرت امام بتوانند جامعه را هدایت کنند. آمدند دقیقاً نشانهگیری کردند پی در پی این عناصر که قوامبخش جامعه بودند، مسألهشناس بودند، آدمهای راهیاب بودند، هموارکننده بستر رشد و حرکت بودند در خدمت امام، اینها را دانه دانه زدند. یکی از مشکلات امروز کشور ما؛ ما خیلی ظرفیتهایمان را از بین بردیم. در این جنگ و جدالهای سیاسی. این کشمکشهای ناهنجار جناحی و سیاسی، این تهمت زدن ها، بدبینی ها، نگرانی پراکنیها و حس بعد نسبت به هم داشتن، تردیدهای زیاد، این که از کجا خط گرفته؟ چطور این طور فکر میکند؟ منظورش از این حرف چه بود؟
اینها همان سمی است که افرادی که باید میداندار باشند، مسألهشناس باشند، باهم همافزا باشند و کار را جلو ببرند. منافقین ترور فیزیکی کردند. ما ترور شخصیتی میکنیم. ترور حیثیت میکنیم. دانه دانه میگوییم آن آدم که گرایش او؛ آن است. آن که جناحی است، آن که رفته خارج از کشور، آن که تیپ امنیتی است، آن که نظامی است، آن که یک خردهای دنبال ثروت است، آن که با فلانیها کار دارد. برای مسألهحلکنی نیروهای توانمند خوشفکر ولی دلبسته به ایران و همراه و هماهنگ و به هم اعتماد داشته باشند. من در برنامههای خود گفتم امروز به اعجاز اعتماد برای حل مشکلات داخلی نیاز داریم. مسألهحلکنی؛ اعتماد ملی میخواهد و اعتماد فراگیر اجتماعی میخواهد.
مجری: طاعاتتان قبول باشد به ادامه میزگرد پنجم تخصصی در حوزه فرهنگ میپردازیم در خدمت جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی نامزد محترم چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران که به اتفاق دو تن از مشاورین محترمشانسوال : آقای دکتر حسین انتظامی پیش از رسیدن به هنگام اذان مغرب در موضوع ، حفظ سرمایههای اجتماعی پرسشی مطرح فرمودند که جناب آقای پورمحمدی مشغول پاسخ بودند خواهش میکنم بفرمایید آقای پورمحمدی
دولت آینده هنرش باید این باشد که قدرت اجماع سازی، هماهنگ سازی، هم افزایی و تجمیع این ظرفیتها را داشته باشد
پورمحمدی : سرمایه اجتماعی رکن موفقیت هر جامعه است یعنی چی؟ یعنی تمام ظرفیتهای اجتماعی را در خدمت اهداف پیش بردم ما باید امکان به کارگیری این سرمایه اجتماعی را داشته باشیم سرمایه اجتماعی کی به دست میآید؟ وقتی که اعتماد داشته باشد ،امید داشته باشد، احساس خوب داشته باشد و دلبسته باشد ، امروز آسیب دیده این سرمایه اجتماعی گریز از مرکز پیدا کرده افتراق هایی در این نگاه و رویکرد ایجاد شده ، خیلی از جوانها دلبستگی با مسائل کلی کشور و جامعه ندارند ، خیلی از دختران ما زنان ما احساس افتراق و جدایی میکنند ، بسیاری از دانشگاههای ما احساس خوبی در جهت حضورشان در مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی زندگی و معاش ندارند، این تفکر آزاردهنده مهاجرت بسیاری از خانوادهها و پدر و مادرها را دارد آزار میدهد، در حوزه اقتصادی فعالان اقتصادی که میتوانند موتور محرکه اقتصاد کشور باشند ، در هنرمندان هم همینطور که میتوانند شادی بیاورند و نشاط بیاورند دلبستگی و رغبت بیاورند، احساسات خوب را در جامعه بپراکنند ، دل خوش بینانه و گرمی از جهت اینکه میتوانند کارهایشان را انجام بدهند به هدفهایشان برسند ، میتوانند آن وظیفه و رسالتی را که به دوش خودشان احساس میکنند انجام بدهند این حس ایجاد نشده و این افتراق سرمایه اجتماعی ما را به شدت کاهش داده ، مدیریت امروز در دولت آینده هنرش باید این باشد که قدرت اجماع سازی، هماهنگ سازی، هم افزایی و تجمیع این ظرفیتها را داشته باشد.
ما باید بپذیریم جامعهمان با هم اختلاف دارد، ما باید بپذیریم که همه مثل هم فکر نمیکنیم ، باید بپذیریم سلیقههایمان مختلف است باید بپذیریم ظرفیتهایمان متفاوت است باید بپذیریم که نیازهایمان تفاوت است یک نقطههای مشترکی باید گیر بیاوریم همه جوامع هم همینطور هستند مگر همه جوامع هم یک سلیقه دارند ، یک نقطههای مشترکی به دست میآورند آن نقطه مشترک را مبدا هدف خودشان قرار میدهند ؟
انتظامی : ببخشید با اجازتون میخواهم یک مقدار صریحتر عرض کنم وقتی میگوییم سرمایه اجتماعی یک مسئله است مستحضرید که سرمایه اجتماعی سه تا رکن و سه تا پایه دارد: اعتماد حکومت به مردم ، اعتماد مردم به حکومت و اعتماد مردم به همدیگر ، حتی متخصصان معتقدند که این با اتفاقا اعتماد حکومت به مردم شروع میشود و وقتی آن دوتا اتفاق افتاد خود به خود اعتماد مردم به مردم هم ایجاد میشود و الان عرض کردم ، یک مسئله مهم ملی ما است این ماجرا و عرض کردم باید اینها آسیب شناسی شود، دلایلش چیست؟
اما اجمالاً ما به عنوان یک خبر با این مواجه هستیم که مردم از ما دلخور هستند که قاعدتاً ناشی از عملکرد ما بوده من پرسش مشخصم این است که شما اگر رئیس جمهور شدید اجازه میدهید که به کشورتان وزارت سردمداره ، مثلاً گشت ارشاد باشد، این تضعییقات را ادامه بدهد یا نه چون خودتان هم سابقه وزارت کشور دارید؟
پورمحمدی: ببینید فرهنگ نه رشدش، نه کنترلش و نه مدیریتش کف خیابان نیست، مقولات اجتماعی اگر گذاشتیم همه بسترهایش را بدون توجه و بدون مدیریت بدون آموزش لازم بدون ساخت و ساز مناسب رها شود و بعد وقتی که در محل بروز و ظهور کف خیابان پیدا شد آنجا خواستیم حل کنیم، باید بدانیم ناموفق هستیم ، هیچ جامعهای در مسابقه بین مجرمین و پلیس موفق نمیشود، نباید مجرم تولید شود هیچ جامعهای در مسابقه مریضی و بیماری و پزشک پزشکان پیروز نمیشوند ، باید از قبل بهداشت رعایت شود ،هیچ جامعهای که میخواهیم ازش ارزشهای اخلاقی و فرهنگی ببینیم اگر در مقابل ناهنجاریها بخواهد مسابقه بدهد بدون آن پیشینه حتماً شکست خواهد خورد ، باید از قبل از خانه از کودکستان ،مهد کودک و مدرسه دبستان و دبیرستان و دانشگاه و محیطهای فرهنگی شکل بگیرد، ما آنها را رها میکنیم، کم توجهی میکنیم ، بعد میایم کف خیابون میخواهیم مشکل را حل کنیم ، کف خیابان جای احترام است، جای انضباط است ،جای حرمت گذاری اجتماعی است ، جای بزن بکوب و بگیر و ببند نیست، این اشتباه است نتوانستیم و نمیتوانیم نشان داده تجربه هم نشان داده و نگاه امنیتی حالا من از همان موقعیت امنیتیام استفاده میکنم تجربههای امنیتی ما میگوید، امنیت موفق این است که کارگزار امنیتی بسترهای تولید و ناامنی را خوب بفهمد، اتفاقاً من میگویم مدیر امنیتی باید حواسش به حوزه فرهنگ هم باشد به حوزه اقتصاد هم باشد او زود میتواند بفهمد گلوگاههای انحراف را زاویه پیدا کردن را به مدیران فرهنگی بگوید که حواستان باشد این بازتاب امنیتی کف خیابان پیدا میکند از همین جا جلویش را بگیرید در حوزه اقتصادی اتفاقاً تذکر بدهد وظایف دستگاه امنیتی است.
سوال:خانم دکتر یاوری بفرمایید؟
یاوری: بسم الله الرحمن الرحیم بدون شک آموزش وپرورش یکی از استوانههای مهم فرهنگ است، چه به مفهوم وزارتخانهای خودش و چه به مفهوم عامتر تعلیم و تربیت که ارکان و اجزای دیگری را هم دارد یکی از دغدغههای اخیر دلسوزان فرهنگی این افتی است که در کیفیت آموزش و پرورش دولتی به خصوص در دهه ۹۰ اتفاق افتاده و برخی از شاخصهای بینالمللی هم تاییدش میکنند نگرانی آنقدر پیش رفته که علاوه بر مردم خانوادهها و همکاران بسیار دلسوز و ارزشمند فرهنگی رهبری معظم هم در اردیبهشت ماه سال گذشته نسبت بهش هشدار دادند و ابراز نگرانی کردند و آموزش و پرورش را فراخواندند به اینکه تعلیم و تربیت دولتی را ارتقا بدهند فکر میکنید چه عواملی در این ضعف آموزش و پرورش دولتی موثر است و چه پیشنهادهایی دارید برای اینکه این اتفاق را بتوانیم مسیر و روندش را تغییر بدهیم؟
پورمحمدی: خیلی ممنون رشد آموزشی و تربیتی در گرو همکاری صمیمانه و هوشمندانه دولت، حوزه کارگزاری آموزش، مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم و دانشگاهها و خانوادهها است همدیگر را باید قبول داشته باشند برنامه همدیگر را از هم مطلع باشند امیدوار باشند و خوشبین باشند که این برنامهها نتیجه بخش است و بعد همکاری با هم بکنند ما الان خیلی وقتها خانوادههایمان به نظام آموزشی اعتماد کافی ندارند کافیست یک خورده امکانات مادی داشته باشند میروند مدرسه غیرانتفاعی یا آموزش اختصاصی یا برنامههای جانبی به خاطر اینکه اعتماد ندارند دولت به خاطر گرفتاریهای زیادی که دارد از طرفی تصدی را به عهده خودش میخواهد بگیرد، چون میگوید تصدیگری کار دولتهای ماست هم میخواهد صاحب اختیار باشد تدبیر کند و تصمیم بگیرد و اعمال نفوذ کند، ولی ابزار لازمش را ندارد، چون نمیشود همه کار را در اختیار گرفت، بدون ابزار کارآمد حالا بخشی از این ابزار کارآمد چه کسانی هستند کارگزار آموزشی معلمان ما، مدیران ما، خب وقتی که در نظام مدیریتی قرار میگیریم بعضی وقتها مسئولین آموزش و پرورش و تربیتی میگذاریم که جامعه آموزشی قبولشان ندارد اینها سابقه ندارند اینها تجربه ندارند چه جور میخواهند مثلاً در آموزش و پرورش ۸۰۰ هزار ۹۰۰ هزار یک میلیون و ۲۰۰ هزار آموزگار را هدایت میکنند جامعه خیلی بزرگی است از آن طرف نیازهای اینها را نمیتوانیم تامین کنیم یک معلمی که میبیند عصر یک موقع برای کمبود نیاز مادیش باید برود مثلاً در اسنپ در فعالیتهای جانبی کار کند یا لباسش لباس جالبی نیست، بعضی دانش آموزانش مسخره میکنند کفشش، آرایشش، ماشینش، این معلم آن شخصیت لازم و حیثیت لازم را ندارد که بچهها را آموزش بدهد بچه ما را تربیت کند این یک زنجیر است این زنجیره خیلی عوامل نیاز دارد تا شما محصول خوب آموزشی و تربیتی بگیرید من یکی از بسترهای عمومیاش را قبلاً عرض کردم اعتماد ما همچنان به اعجاز زمینه اعتماد باید رو بیاوریم خانواده باید دل ببندد به تربیت بچه و آموزش بچه و همکاری بکند و دولت از تصدیگری فعالیت خودش را کاهش بدهد به آموزگاران اعتماد کند نظام آموزشی را در بسته و یک نظام دستوری و مشابه به همه حوزهها دستور ندهد بچههای ما در کردستان در سیستان و بلوچستان در آذربایجان در جنوب شاید شرایط مختلفی بتوانند آموزگاران ما بتوانند نوع تربیتی و آموزشی متفاوتی را ارائه بدهند ولی ما یک نظام بسته آموزشی از قبل از انقلاب داشتهایم همان را نگه داشتهایم و ادامه دادهایم ما اصلاً قدرت ابتکار خلاقیت و مدیریتهای متناسب با محیط ندادهایم در قانون برنامه سوم قرار بود بخشی از فعالیتهای تصدی گرانه دولت به حوزه مردمی و حداقل منطقهای مثل استان واگذار شود یکی آموزش و پرورش بود یکی ورزش بود، درحوزههای مختلفی بود، ولی ما همچنان اینها را در اختیار دولت قرار دادیم و این یکی از نقصهای بزرگ ماست، حتماً باید رویش فوق العاده حرفهای و جامع و از تجربههای جهانی هم استفاده کنیم.
یاوری:ببخشید معمولاً آموزش را در کنار دفاع و بهداشت سه تا رکنی میدانند که امر حاکمیتی هستند و آخرین جاهایی هستند که واگذار میشوند در همه نظامهای حکومتی دنیا چه کار کنیم که در عین حال که آن تنوع را ایجاد کنیم، در حالی که آن اعتماد را ایجاد میکنیم در عین حال امر حاکمیتی آسیب نبیند؟
پورمحمدی: مهمترین موضوع حاکمیت امنیت است، این دیگر اصلیترین وظیفه حاکمیت ایجاد امنیت است، ولی امروز تمام تئوریهای امنیتی این را میگوید امنیت بدون اتکا به ظرفیت مردم و جامعه امنیت پایدار و فراگیر نیست حتی امنیت که اینقدر مهم است شما نیروی مسلحت اگر پشتوانه احساسات همراه و همگرای مردمی را نداشته باشید نیروی مسلح شما در خط مقدم جبهه روحیه جنگیدن ندارد، چون باید خیالش از خانوادهاش اطمینانش از زندگی مردمش و شهروندانش راحت باشد پشتیبانی آنها را پشت سر خودش داشته باشد چرا میگوییم ما موضوع بهداشت و آموزش امر حاکمیتی است حاکمیت باید مدیریت بکند، نظارت کند، بسترسازی کند، امکانات بدهد، آموزش مردمیترین است نه حاکمیتی، ما اشتباه فهمیدهایم بهداشت مردمی است اجتماعی است نه حاکمیتی، حاکمیت باید بستر ایجاد کند، ظرفیتها را تقویت کند، مدیریت نظارت کند نه اینکه بیمارستان خودمان را رئیس بیمارستان درست کنیم همه سازمانها قراردادها حتی داروخانهها حتی در حوزه دارو ظاهرا اشتباه گرفتهایم حاکمیت را و این تکثیر حاکمیت و سرپنجههای حاکمیت در همه ارکان زندگی و اجزای زندگی اجتماعی غلط است همین است که اصلاً کمبود داریم کسری داریم نمیتوانیم اداره کنیم یک میلیون معلم در آموزش و پرورش یعنی یک میلیون تجربه ما از این یک میلیون فکر و تجربه کجا استفاده کردهایم ۱۰ نفر در وزارتخانه میشینیم ۲۰ نفر ۵۰ نفر ۱۰۰ نفر میگوییم که ما فقط میفهمیم ما فقط تجربه داریم ما میتوانیم طراحی کنیم ما میتوانیم به شما خط بدهیم، یعنی این همه معلم ما عرق ملی قوی، عرق دینی، عرق انقلابی، عرق ارزشی ندارند، فهم اجرایی و آموزشی ندارند، تئوریهای آموزشی جهانی این را میگوید، من نمیخواهم فقط از مقولات داخلیمان عرض کنم تجربههای جهانیان دارد میگوید بسیاری آموزشگرها مدیریت حتی جز درسیاش موضوع درسیاش را به آموزگاران واگذار کردهاند اینها تجربههای موفق است از این جهت من فکر میکنم واقعاً رویکردمان را باید عوض کنیم همه چی را بردند سراغ حاکمیت نتیجهاش همین میشود که این اتفاق افتاده و حاکمیت ظرفیتش را ندارد امکان استعداد و بودجهاش را هم ندارد.
سوال: خیلی متشکر ممنونم از جناب حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی نامزد محترم چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران دور دوم پرسشهای کارشناسان را شروع میکنیم استدعایم این است که هر کدام از کارشناسان در اندازه یک دقیقه و ۳۰ ثانیه پرسشان را خلاصه بفرمایید، چون وقتمان تا پایان برنامه بسیار اندک است جناب آقای دکتر اسفندیاری بفرمایید؟
اسفندیاری: من دیگر سوال دیگری نمیکنم فقط در تکمیل مواردی که فرمودند جناب آقای پورمحمدی این را عرض کنم من فقط سوال کردم ارزیابی شما از سه دهه حضور چیست ممکن شما بفرمایید که این ارزیابی من را قبول ندارید و معتقدید و خیلی هم خوب بوده و باید هم بیشتر شود این نظر شماست خیلی هم محترم، میخواهیم مردم بدانند نظر شما را در مورد بحث هیچکس مخالف سرمایهگذاری بخش خصوصی عرصه فرهنگ نیست مسئله این است که چه منطقی بر میدان فرهنگ باید حاکم باشد آیا منطق فرهنگی یا منطق تجاری اگر منطق تجاری بر میدان فرهنگ حاکم شد رابرت مرداها حاکم میشوند بر سرنوشت جوامع اگر آن مسیر را میخواهیم طی کنیم بسم الله اگر منطق فرهنگی باید حاکم باشد بر عرصه فرهنگ نگاه فرهنگی مدیریت فرهنگی و مصالح فرهنگی باید اولویت داشته باشد و مصالح تجاری در مورد انحصار هم آنچه که در قانون اساسی آمده را قطعاً شما میدانید در ذیل او و تدابیری که اندیشیده شده طبیعتاً امکان تنوع و تک